پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص250

بَصَر الأعمَی لَایُبصِرُ مِمّا وراءَ شَیئاً وَالبَصیرُ یَنفُذُهَا بَصَرُهُ وَ یَعلَمُ أنَّ الدَّارَ وَراءَها؛ فَالبَصیرُ مِنهَا شاخِصٌ وَالأعمَی إلیهَا شَاخِصٌ وَالبَصیرُ منِهَا مُتَزوِّدٌ وَالأعمَی لَها مُتزَوِّدٌ :[1] دنیا منتهای دیده کوردل است که نگاهش از آن فراتر نمی رود؛ آن که اهل بصیرت است، دیدگان گشوده دارد و می داند که در آن سوی سرای آخرت است؛ پس اهل بصیرت از دنیا دل بر می کند و آن که دیده باطنش نا بیناست، از آن دل بر نمی کند. بینا برای آخرت توشه بر می گیرد و نابینا برای زندگی دنیا ».

در عبارات « فالبصیر منها شاخصُ والاعمی الیها شاخصُ والبصیر منها متزوّد والاعمی لها متزوّد »، « شاخص » و « متزود » جناس تام هستند؛ یعنی معنا در آنها متفاوت است. « شاخص » در جمله نخست یعنی کوچ کننده و در جمله دوم یعنی تماشاگر؛ همچنین است « متزود » که در جمله نخست به معنای کوچ کننده است از دنیا و در دومی به معنای کوچ کننده به سوی دنیاست. این نوع جناس که در آن واژگان دارای تفاوت معنایی هستند، در عین آنکه موجب زیبایی و آهنگین شدن متن شده، موجب تحریک ذهن مخاطب هم می شود؛ چون مخاطب ( چه خواننده و چه شنونده ) در وهله نخست معنایی به ذهن می آورد که با تأمل در می یابد آن معنا مد نظر گوینده نبوده است.

در خطبه زیر نیز زیبایی جناس را می یابیم: « الحَمدُ لِلّهِ غَیرَ مَقنُوطٍ مِن رَحمَتهِ وَ لَا َمخلُوٍّ مِن نِعمَتِه وَ لَا مَأیُوسٍ مِن مَغفِرَتِه وَ لَا مُستَنکَفٍ عَن عِبادَتهِ؛ الّذِی لَاتَبرحُ مِنهُ رَحمَةٌ وَ لَاتُفقَدُ لَه نِعمَةٌ وَ الدُّنیا دارٌ مُنِیَ لَها الفَنَاءُ وَ لأهلِهَا مِنها الجَلَاءُ وَ هِیَ حُلوَةٌ خَضرَاءُ وَ قَد عَجِلَت لِلطّالِبِ وَالتَبَسَت بِقَلبِ النَّاظِر؛ فَارتَحِلُوا مِنهَا بِأحسَنِ مَا بِحضرَتکُم مِنَ الزّادِ وَ لَاتَسألُوا فِیهَا فَوقَ الکَفَافِ وَ

  1. 1. . نهج‌البلاغه؛ خ133.