آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص204
انگشت نهاده و هر کس وی را انگشت نشان کند، او را محدود ساخته و هر که وی را محدود کند، او را قابل شمارش دانسته است ».
تکرار واژه های غیرکلیدی
این واژه ها هرچند از حیث معنایی تأثیر چندانی در متن ندارند، از حیث کارکرد انسجام بخشی ای که دارند، موجب استمرار متن می شوند؛ مانند نقش کلماتی چون « کلّ » و « من » در خطبه ذیل:
« کُلُّ شَیءٍ خَاضِعٌ لَه وَ کُلُّ شَیءٍ قَائمٌ بِه؛ غِنی کُلّ فَقیرٍ وَ عِزُّ کُلِّ ذَلیلٍ وَ قُوّةُ کُلِّ ضَعیفٍ وَ مَفزَعُ کُلِّ مَلهُوفٍ. مَن تَکَلَّم سَمِعَ نُطقَهُ وَ مَن سَکَتَ عَلِمَ سِرَّهُ وَ مَن عَاشَ فَعَلیهِ رِزقُه وَ مَن مَات فَإلیه مُنقَلَبهُ … وَلَایَسبِقُک مَن طَلَبتَ وَلا یُفلِتُکَ مَن أَخَذتَ وَلَایَنقُصُ سُلطانُکَ مَن عَصَاکَ وَلَاَیزیدُ فِی مُلکِکَ مَن أَطَاعَکَ وَلایَرُدُّ أمرَکَ مَن سَخِط قَضاءَکَ وَلایَستَغنِی عَنکَ مَن تَوَلَّی عَن أمرِکَ. کُلُّ سِرٍّ عِندَکَ عَلانِیةٌ وَ کُلّ غَیبٍ عِندَک شَهادَةٌ. أنتَ الأبَدُ فَلَا أَمَدَ لَکَ وَ أنتَ المُنتَهی فَلا مَحیصَ عَنکَ وَ أنتَ المَوعِدُ فَلا مَنجَی مِنکَ إلاَ إلیکَ. بِیدِکَ ناصِیةُ کَلِّ دابَّة وَ إلَیکَ مَصیرُ کُلّ نَسَمةٍ :[1] همه چیز در برابر او فروتن و هر چیزی به وجود او قائم است. بی نیازکننده هر بینوایی و گرامی دارنده هر خوار و نیرودهنده هر ناتوانی و پناه دهنده هر بی پناهی است. هر که سخنی بر زبان آرد، آوازش را بشنود و هر که خاموشی گزیند، راز دلش را بداند. هر که زنده باشد، روزی اش با او و هر که بمیرد، بازگشتش بدوست. چشم ها تو را ندیده اند که از تو خبر باز دهند، بلکه پیش از وصف کنندگان از خلقت بوده ای. آفریدگان را برای ترس از تنهایی نیافریدی و برای سودخواهی به کار وا نداشته ای. کسی را که طلب کنی، بر تو