آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص191
است. کنایه یعنی لفظی را بر زبان آوریم، ولی مراد ظاهر آن نباشد؛ بلکه مراد معنایی دیگر باشد؛ یعنی « گوینده در پی اثبات معنایی باشد، ولی آن را به لفظ ذکر نکند »؛[1] پس کنایه یعنی اثبات معنایی که ما آن را از طریق عقل و درک می فهمیم، نه از راه لفظ و واژه و بیانی است از معانی به واسطه واژگانی که معانی دیگر از آن اراده می شود؛ البته با این توجه که معانی جدید با معانی اصلی ارتباط دارند. ازآنجایی که کنایه امور ذهنی و مجرد را به تصویرهای محسوسی نزدیک می کند، گفته اند: « الکنایة ابلغُ من التصریح ».[2] درضمن این نکته را باید یادآور شد که در میان سبک های بیان، تنها سبک کنایی است که به وسیله آن می توان از صراحت بخشیدن به امور زشت و ناپسند پرهیز کرد.
در کنایه دو معنا وجود دارد: 1. معنای پنهان؛ 2. معنای آشکار. معنای پنهان همان معنای مجازی است؛ « چون معنای حقیقی از همان آغاز فهمیده می شود و ذهن قبل از مجاز به آن سو می رود و دلالت لفظ بر آن، دلالت وضعی است؛ اما مجاز که پس از فهم حقیقت فهمیده می شود و آن هم به اندیشه ورزی، لذا به دلیل نیاز دارد؛ چون عدول از ظاهر لفظ است؛ پس حقیقت آشکار است و مجاز پنهان؛ مثلاً در آیه ” ﴿او لامستم النساء ﴾ ” معنای حقیقی آن که زود به ذهن می آید، ارتباط جسمانی است؛ اما مجازاً به معنای آمیزش است که این، پس از اندیشه کردن فهمیده می شود ».[3]
کنایه و تصویر کنایی در نهج البلاغه از اهمیّت بسیاری برخوردار است و موجب اندیشه ورزی مخاطب و خواننده می گردد و ازآنجایی که هدف امام علیه السلام