پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص172

چنا ن که گفتیم، کارکرد تقابل در نهج البلاغه دوگانه است؛ هم در آفرینش یک متن هنری و ادبی دخیل است و هم در ظهور و وضوح معنا و فهم آن؛ چون « تقابل موجب ظهور معنا و تثبیت آن در ذهن می شود و از طریق تقابل است که می توان معنای مخالف آن را دریافت »؛[1] لذا حضرت در نهج البلاغه از این عنصر ادبی در آفرینش هنری متن فروان استفاده کرده است. بسامد کاربرد این شیوه بیش از سیصد بار در نهج البلاغه است. گاه در یک نامه از تقابل های فراوان استفاده شده؛ مثلاً در نامه ای که حضرت به معاویه نوشته، چنین آمده است:

أَمَّا طَلَبُک إلَیَّ الشَّامَ، فَإِنّی لَم أکُن لِأعطِیَکَ الیَومَ مَا مَنَعتُکَ أمسِ وَ أمّا قَولُکَ إنَّ الحَربَ قَد أَکَلَت العَرَبَ إلاّ حُشَاشَاتِ أنفُسٍ بَقِیتْ. ألَا وَ مَنْ أَکَلَهُ الحَقُّ فَإلَی الجَنَّةِ وَ مَن أَکَلهُ البَاطِلُ فَإلیَ النّار وَ أمّا استِواؤُنا فِی الحَربِ وَالرِّجَالِ، فَلسْتَ بأمضِیَ عَلی الشَّکِّ مِنّی عَلَی الیَقِین وَ لَیسَ أهلُ الشّامِ بِأحرَصَ عَلی الدُّنیَا مِن أهلِ العِراقِ عَلَی الآخِرَةِ وَ أمّا قَولُکَ إنّا بَنُوعَبدِ مَنافٍ فَکَذلِکَ نَحنُ وَ لَکن لَیسَ أمیّةُ کَهاشِمٍ … وَ لَاحَربٌ کَعَبدِ المُطَّلبِ وَلَاأبوسُفیانَ کَأبِی طالِبٍ وَلَا المُهاجِرُ کَالطَّلیقِ وَلَا الصَّریحُ کَاللَّصِیقِ وَلَا المُحِقّ کَالمُبطِلِ وَلَا المُؤمنُ کَالمُدغِلِ وَ لَبِئْسَ الخَلْفُ یَتبَعُ سَلَفاً هَوَی فِی نارِجَهنَّمَ …:[2] شام را از من می خواهی؛ من چیزی را که دیروز از تو منع کردم، امروز نیز به تو نخواهم داد؛ اما اینکه می گویی که جنگ عرب را خرد و تباه کرده و اکنون او را جز نیم نفسی نمانده، بدان هرکس که در راه حق کشته شود، به بهشت رفته و هر که در راه باطل فنا شود، به آتش، اما این

  1. 1. . استول نیتز جیروم؛ النقد الفنی: دراسة جمالیه و فلسفیه؛ ص356.
  2. 2. . نهج‌البلاغه؛ نامه 17.