پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص163

● ماضی مثبت با مسندالیه مفرد غایب: « سَتَرنی عَنکُم جِلبابُ الدِّینِ وَ بَصَّر نیکُم صدقُ النیّة :[1] شما در پس پرده دین جای گرفته بودید و پردۀ دین بود که شما را از من پنهان می داشت؛ ولی صدق نیت من پرده از چهره شما برافکند و چهره راستین شما را به من بنمود ».

● مضارع مجزوم با مسندالیه متکلم وحده: « فَإن أَقُلْ یَقوُلوا حَرصَ عَلی المُلکِ وَ إِن أَسکُتْ یَقُولوُا جَزِعَ مِنَ المَوت :[2] گر بگویم، گویند، آزمند فرمانروایی است و اگر لب فروبندم، گویند، از مرگ می ترسد ».

● فعل مضارع با مسندالیه متکلم وحده: « مَا هِیَ إلاّ الکوفةُ أَقبِضُها وَ أَبسُطُهَا :[3] برای من جز کوفه قلمروی باقی نمانده و تنها قبض و بسط کارهای کوفه با من است ».

گاهی به ندرت فعل های تقابلی از حیث زمان و ساخت با هم تفاوت دارند، مانند این نمونه ها:

( فعل امر با ماضی: « فَلیدْخُلْ فیِما خَرَجَ مِنه :[4] واجب است به بیعت اول باز گردد ».

( فعل معلوم به مجهول: « یُحْیَون بِدعَة ًقَد أُمِیتَت …:[5] می خواهند بدعتی را زنده کنند که دیگر مرده است ».

این هماهنگی در تقابل ها فقط در حوزه فعل نیست؛ بلکه در حوزه های ذیل نیز رخ داده است:

  1. 1. . همان، خ4.
  2. 2. . همان، خ5.
  3. 3. . همان، خ25.
  4. 4. . همان، خ8.
  5. 5. . همان، خ22.