آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص161
آخرت است، می فرماید: « السبقة الجنه و الغایة النار ». در این جملات علاوه بر استواری کلام و فخامت آن، تقابل لفظی نیز وجود دارد. این تقابل لفظی تابع اختلاف معنایی است. « الجنّه و النّار » با هم در تقابل هستند؛ درباره « السبقه و الغایة » باید گفت که « سبقت » به آتش و دوزخ اسناد داده نشده؛ بلکه به بهشت اسناد داده شده است؛ چون سبقت و پیشی گرفتن در امور دوست داشتنی و مفید است، نه امور ناپسند و زشت؛ لذا کلمه غایت را به آتش اسناد داده است؛ چون چه بسا آدمی به پایان کاری برسد، ولی از آن شادمان نباشد.
در عبارات ذیل نیز مقابله ای زیبا می بینیم: « وَ إِنَّما سُمِّیَتِ الشُّبهةُ شُبهَةً لأًنَّها تُشبِهُ الحَقَّ؛ فَأمَّا أولِیاءُ اللّهِ فَضِیاءُهُم فیِهَا الیَقینُ وَ دَلیلُهم سَمتُ الهُدَی وَ أَمّا أَعداءُ اللّهِ فَدُعَاؤُهُم فیِها الضَّلالُ و دَلیلُهُم العَمَی؛ فَما یَنجُو مِنَ المَوتِ مَن خَافَهُ وَلا یُعطَی البَقَاءَ مَن أَحَبَّه :[1] شبهه را از آن روی شبهه گفته اند که شبیه حق است؛ ولی اولیای خدا بدان گرفتار نشوند؛ چراکه چراغ یقین در دست دارند و رهبری شان هدایت و رستگاری است؛ اما دشمنان خدا را گمراهی دعوت کننده و راهنمایشان کوردلی است؛ نه ترس از مرگ علت رهایی خواهد بود و نه عشق به جاودانگی عامل بقاست ».
در این عبارات دو تصویر متفاوت دیده می شود که با استفاده از عنصر مقابله بیان شده اند. تقابل میان « اعداءالله » و « اولیاءالله »، تصویر انسان های مؤمنی است که به واسطه هدایت به یقین رسیده اند، درمقابلِ تصویر کافرانی که به گمراهی و نابینایی از راه حق منحرف شده اند. دو جمله منفی هم در عبارت وجود دارد: « ماینجو و لایعطی » و سجع و طباق نیز در دو فعل « خافَه » و « أَحبّه » وجود دارد. این عناصر سجعی و تقابلی موجب شده اند که انسجام