پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص152

و تسلیم و شکیبایی ورزیدن و جدیّت و تلاش در نبرد با دشمنان می شود، نبرد است. در عبارت آمده است، آنچه موجب افزایش ایمان و تسلیم ما می شد، جنگ بوده است. « نقتلُ أباءَنا …» و این موجب افزایش ایمان می شده است. گویی نبرد و جهاد موجودی است صاحب اراده و این اسناد به فاعل غیرحقیقی، مجاز است. دلیل استفاده از این مجاز و این گونه سخن گفتن آن است که حضرت عليه السلام در پی تحریک یاران و توجه دادن آنها و برانیگختن عاطفه آنان است.

حضرت صلي الله عليه و اله احساس و حال روانی خود را در باب دنیا و بی اعتنایی به آن چنین بیان می کنند: « إلَیکَ عَنّی یا دُنیا، قَدِ انسَلَلتُ مِن مَخَالِبکِ وَ أفْلَتُّ مِن حَبائلِکِ … أینَ الأمَمُ الّذینَ … أورَدتُهُم مَواردَ البَلاءِ إذْ لا وِرْدَ وَ لاصَدَر … مَن رَکِبَ لُجَجَک غَرِقَ …:[1] ای دنیا، از من دور شو؛ من خود را از چنگال هایت بیرون آوردم و از دام هایت فرار کردم. آن مردمی که به زرق و برق هایت مغرور ساختی، چه شدند ؟ و هر کس بر گرداب تو کِشتی راند، غرقه گشت ».

قبل از پرداختن به مجاز و نوع و کارکرد آن در این عبارات، لازم است اشاره شود که خطاب قراردادن دنیا بهره گیری از عنصر تشخیص یا جان پنداری است که گویی گویندۀ سخن با انسانی عاقل صحبت می کند. حضرت عليه السلام در این عبارات وابستگی به دنیا و امور دنیوی را به چنگال حیوان درنده ای تشبیه کرده است و لفظ « مخالب » در آن از باب استعاره تصریحیۀ تبعیّه از وابستگی های دنیایی است و جامع آن هم اسارت در دو طرف است. همان گونه که حیوان درنده با چنگال های خود شکارش را اسیر می کند، دنیا نیز با زر و زیور و فریبندگی هایش آدمی را اسیر و دلبسته خود می سازد.

  1. 1. . همان، نامه 45.