آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص150
لَن یَزوُلوا عَن مَوَاقِفِهم دونَ طَعنٍ دِراکٍ یُخرِجُ منهُ النَّسیمُ و ضَرْبٍ یَفلِقُ الهامَ و یُطیحُ العِظامَ و یُندِرُ السَّواعِدَ والأقدامَ :[1] ایشان جای خود را از دست ندهند، مگر آن گاه که ضربت های پی درپی نیزه ها بدن هایشان را سوراخ کند و سرهایشان بشکافد و استخوان هایشان خرد گردد و دست ها و پاهایشان به اطراف پراکنده شود.
اسناد دو فعل « یَفلِقُ و یُطیحُ » به زدن ( ضرب )، مجاز است؛ چون ضربه موجب شکافتن و ازبین رفتن نمی شود؛ بلکه فاعل آن است که چنین می کند. علاقه در این مجاز سببیّت است و قرینه ای که باعث می شود، اسناد فعل را حقیقی فرض نکنیم، درک ما از موضوع است که ضربه چنین نمی کند، بلکه صاحب ضربه و فاعل آن عامل آن است. کارکرد مجاز در این عبارات آن است که حضرت عليه السلام در پی آن است که احساسات و علاقه اش را در تصویرگری بایستگی و شایستگی یاران خود در میدان نبرد، به آنان انتقال دهد.
ایشان در جای دیگر می فرماید: « أللّهمَّ أیَّمَا عَبدٍ مِن عِبادِکَ سَمِعَ مَقالَتَنا العَادِلَةَ غَیرَ الجَائِرةِ وَ المُصلِحَةَ غَیرَ المُفسِدَةِ فِی الدّینِ وَ الدُّنیا فَأَبَی بَعْدَ سَمعِهِ لَها إلاّ النُّکُوصَ عَن نُصْرَتِکَ وَ الإبطَاءَ عَن إعزَازِ دینِکَ فَإنّا نَستَشهِدُکَ عَلیه بِأکبَرالشّاهِدینَ شَهادةً :[2] بارخدایا، هر یک از بندگانت که سخن ما را شنید، گفتاری که بر پایه عدل است، نه ستم و بر اساس مصلحت است، نه فساد در دین و دنیا و پس از شنیدن از آن سر برتابد و از یاری ات باز ایستد و در تقویت دین تو سستی پیشه کند؛ پس ما از تو می خواهیم علیه او شهادت دهی؛ ای بزرگ ترین شاهدان در شهادت ….