آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص140
از این دست سخنان در نهج البلاغه بسیار است که حضرت عليه السلام در بیان حقایق، چه در حوزه مسائل دینی و چه اخلاقی و چه موعظه، از زبان علمی بهره می گیرد؛ ولی گاه اندیشه های این چنینی را در جامه ای ادبی ارائه می نماید. این بدان سبب است که خطابه گفتمان شناسی است و خطیب با توجه به موقعیّت شنوندگان و بافت و موقعیت، کلام را تغییر می دهد؛ مثلاً در جملات ذیل از ویژگی های ادبی کلام بهره می گیرد تا تأثیر آن را افزایش دهد: «… و عَلیکُم بِالتَواصُلِ وَ التبَاذُلِ وَ إیّاکُم التَدابُرَ وَالتَقَاطُعَ؛ لَاتَترُکُوا الأَمرَ بِالمَعروُفِ وَالنَهیَ عَن المُنکَرِ فَیُولّی عَلیکُم أَشرَارُکُم :[1] بر شما باد پیوند با یکدیگر و بخشش به یکدیگر و زنهار از پشت کردن به یکدیگر و بریدن از یکدیگر. امربه معروف و نهی ازمنکر را فرو مگذارید که بدترین کسانتان بر شما سروری یابند؛
گفتیم که هدف در خطبه اقناع و تأثیر است و سه عنصر اصلی یک گفتمان در آن آشکار است: فرستنده، گیرنده و پیام؛ لذا برای رسیدن به این مقصود که تأثیر بر مخاطب است، نیاز به شرح و تفصیل کلام است و لذا گفتمان شفاهی اهمیّت بسیاری پیدا می کند. گاه در سطح کلام حقیقی، تقسیم بندی هایی در گفتار آورده می شود که بیشتر به هدف آگاهی بخشی نزدیک می شود؛ مثلاً حضرت در عبارات ذیل در مقام پاسخ گفتن به پرسش مخاطب می فرماید: « ألإیمانُ عَلَی أربَعَةِ دَعائمَ: عَلی الصّبرِ وَالیَقینِ وَالعَدلِ وَالجِهاد وَالصَّبرُ مِنها عَلَی أَربَع شُعَبٍ: عَلی الشُّوقِ وَالشَّفَقِ وَالزُّهدِ و الترقبَ …:[2] ایمان بر چهارپایه استوار است: شکیبایی، یقین، عدل و جهاد. شکیبایی را نیز چهار شعبه است: شوق و بیم و پارسایی و انتظار ».