پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص135

عوامل موسیقایی یعنی « مجموعه عواملی که شعر ( یا متن ادبی ) را از زبان روزمره به اعتبار آهنگ و توازن امتیاز می بخشد و درحقیقت از رهگذر نظام موسیقایی سبب رستاخیز کلمه ها و تشخیص واژه ها در زبان می شوند »[1] و عوامل زبان شناسیک مجموعه عواملی است که به اعتبار تمایز نقش کلمات در نظام جمله ها، بیرون از خصوصیت موسیقایی آنها می تواند موجب تمایز یا رستاخیز واژه شود؛ مثل استعاره، مجاز، آرکائیسم، ایجاز، حذف و حس آمیزی .[2] با توجه به این عوامل، آنچه در پی می آید، در دو حوزه کلی ارائه می گردد: 1. حوزه معنا؛ 2. حوزه لفظ.

در حوزه معنا به سازوکارهایی در زبان نهج البلاغه پرداخته می شود که در آفرینش هنری این حوزه به کار گرفته شده است و در حوزه لفظ سازوکارهایی بررسی می شود که در حوزه لفظ و ادبیّت متن در والایی معنا و تأثیر آن بر مخاطب تأثیرگذار است. البته این نکته هم مد نظر پژوهشگر هست که در متنی چون نهج البلاغه نمی توان به دوگانه بودن لفظ و معنا اعتقاد داشت؛ زیرا لفظ و معنا چنان در هم ادغام شده اند که متنی واحد و یکپارچه را تشکیل داده اند و دوگانگی از بین رفته است. درست است که این دوگانگی در سطوح دیگر در متن نهج البلاغه پیداست؛ ولی اساساً به عنوان واحدی یکپارچه به آن نگاه می شود. دوگانه هایی مثل تصریح و تلمیح، ریتم و معنا، آهنگ و ترکیب، تقابل و توازی، غموض و وضوح، حقیقت و مجاز، واقعیّت و خیال؛ امّا همه اینها در متنی استوار و کم نظیر به واسطه قدرت آفرینش گری صاحب آن به وحدت رسیده اند. در زبان ادبی حاکم بر نهج البلاغه این دوگانه ها در هم شکسته می شوند و به متنی واحد در پی غرضی واحد تبدیل

  1. 1. . محمدرضا شفیعی کدکنی؛ موسیقی شعر؛ ص7-8.
  2. 2. . همان، ص10.