آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص130
ادبی در متن نهج البلاغه می باشد. روشن است که چنین کتابی با این همه ارزش معنایی و ادبی در میان متون عربی، مورد بررسی های دقیق و استخراج جنبه های هنری و زیبایی شناختی قرار گرفته است. آنچه در پی می آید، بیان گونه های هنری و ویژگی های زیبایی شناختی این متن و سازوکار بروز آفرینش هنری در آن است. دشواری چنین پژوهش هایی آن است که پژوهشگران در پی بررسی و تبیین سخنی هستند که « دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوق » است؛ تا جایی که آن بزرگ خود فرموده است: تنها کسانی می توانند آنچه را من می گویم دریابند که دستی در این میدان داشته باشند و تنها دانایان آن را در می یابند و کلام ما را تنها کسانی متوجه می شوند که دل هایی راستین و بی شائبه دارند و خردهایی استوار: « وَلا یَعرفُ مَا أقوُلُ الاّ من ضربَ فی هذهِ الصناعَةِ بحقٍ و جَری فیها عَلی عرق و ما یَعلقُها إلّا العالِمُون ولا یَعِی حَدیثَنا إلاّ صُدورٌ أَمینَةٌ و أَحلامٌ رَزینةٌ ».[1] بنابراین ما در برابر متنی قرار داریم که از انسانی ویژه و با ویژگی های ممتاز صادر شده است و طبعاً کشف تمام ویژگی های این متن بسیار دشوار خواهد بود؛ امّا آنچه را که خوانندگان این متن در می یابند، در خور دانش آنان است نه والایی و شکوه متن.
در فصل های پیشین از زبان ادبی و ویژگی های آن و چگونگی ظهور و تجلّی زبان ادبی در یک متن و وجه تمایز آن با زبان علمی و زبان گزارش و ارجاعی، سخن به میان آمد؛ از ویژگی های تصویر و نقد و بررسی مبانی تصویر هنری و کاستی های تصویر سنّتی در نقد کلاسیک نیز سخن رفت. آنچه در آفرینش هنری اهمیّت ویژه دارد و وجه بنیادین آفرینش هنری می باشد، تصویر هنری است؛ لذا تلاش می شود از گونه های آفرینش هنری که