آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص127
لذا یک متن خوانش های بی پایانی دارد. بی جهت نبوده است که سارتر اثر ادبی را در حکم دعوت از خواننده می دانست و می گفت: « نوشتن دعوتی است از خواننده تا چیزی را که من از طریق زبان به آشکارکردنش همّت گماشته ام، هستی عینی بخشد ».[1]
خطبه چنان که گفتیم، از عناصر گفتمان شفاهی است و عرب بیش از هر چیز به شنیدن تکیه می کند و لذا در درک شفاهی یک متن که از طریق شنیدن صورت می گیرد، عواملی چون اوج و فرود صدا، ضرباهنگ واژگان، کاربرد صدای لرزان، کاربرد صدای بم در بیان امور خارجی از جمله جنگ و تشویق به آن و صدای زیر در هنگام وعظ و ارشاد و مسائلی چون تکیه کلام و لحن همگی می توانند به انتقال معانی پنهان کلام کمک نمایند؛ بنابراین درک این ظرافت ها در انتقال پیام و درنهایت تأثیرگذاری بر مخاطب بسیار مؤثر است. این را نیز می دانیم که مخاطب امام عليه السلام عامه و توده مردم هستند و درک هویّت مخاطبان در تولید متن و تعیین آن در هنگام القای کلام اهمیت بسزایی دارد چون چنان که ارسطو می گفت، اهمیت سبک به این نکته باز می گردد که توده مردم بیش از آنکه تحت تأثیر عقلانیت باشند، تحت تأثیر احساس خود هستند. « و لذا تنها این کافی نیست که آدمی بداند چه چیزی بایسته است، گفته شود؛ بلکه مهم آن است که آنچه می گوید، بایسته باشد »؛[2] بنابراین آنچه در یک متن ادبی اهمیت دارد، چگونه گفتن است، نه چه گفتن.
اهمیّت کار خطیب در آفرینش خطبه آنجاست که از یک سو باید افق آگاهی ها و انتظارات شنوندگان را در نظر بگیرد و از سوی دیگر به استدلال ها و پیام های خود توجّه داشته باشد. این تعامل دوسویه و توفیق و