پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص115

در سه حوزه نشانه شناسی [1] و هنجارگریزی [2] و بحث تصویر خیال ،[3] سخن بر سر این است که چگونه زبان معمولی یا به عبارت دیگر زبان خودکار به زبان شعر تبدیل می شود. سازوکارهایی که شاعر در آفرینش یک اثر هنری به کار می گیرد، موجب می شود، از زبان عادی فاصله بگیرد. این سازوکارها در بلاغت سنتی در دانش بیان جای می گیرد؛ امّا با دخل و تصرفی که در تعریف دانش بیان در آثار معاصران صورت گرفته است، می توان دریافت که این صاحب نظران به کاستی های آن تعاریف آگاه بوده اند؛ مثلاً در تعریف دانش بیان گفته اند:

بیان دانشی است که در آن از چگونگی بازگفت و بازنمود اندیشه ای به شیوه های گوناگون سخن می رود. در این دانش به شگردها و ترفندهایی شاعرانه می رسیم که سخنور با آرمان زیباشناختی برای بازنمود اندیشه های خویش به گونه ای زیبا و هنری به کار می گیرد. اندیشه ای یگانه را می توان به شیوه هایی گونا گون باز نمود. پاره ای از این شیوه ها دارای ارزش زیباشناختی اند و از سرشت هنری برخوردارند؛ زیرا در این شیوه ها بازنمود اندیشه با آرمان هنر که انگیزندگی است، درآمیخته است. اگر سخنور شیوه هایی ویژه را در بیان اندیشه های خویش به کار می گیرد که آنها را در دانش بیان می کاویم، برای این است که اندیشه را با انگیزه درآمیزد .[4]

چنان که ملاحظه می شود، در نگاه جدید دیگر سخن بر سر آن نیست که

  1. 1. . Semiology.
  2. 2. . Devi?tion of norm.
  3. 3. . Image.
  4. 4. . جلال‌الدین کزّازی؛ بیان؛ ص30.