پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص107

سازوکارهای زبانی، امور پراکنده، متناقض، فردی، عاطفی، منطقی، حسّی و انتزاعی را در آفرینشی شگفت به وحدت برساند. در تصویرآفرینی است که پدیده هایی که هرگز نمی توانند همنشینی داشته باشند، همنشین و سازگار می گردند. تصویر هنری توانایی آن را دارد که امور متناقض را وحدت ببخشد و پدیده های معمول و عادی زندگی را تازه و نو جلوه دهد، به امور بی جان، جان ببخشد و همیشه تازگی و طراوت را به جهان هدیه نماید. تقابل ها و تضادها در تفکّر تصویری از میان می روند و راز جاودانگی متون ادبی هم در همین کارکرد شگفت تصویر هنری است.

بن مایه و اصل سازنده تصویر، قوّه خیال یا تخیل است؛ البته باید میان دو خیال تفاوت قایل شد: خیال اولیه و خیال ثانویه. خیال اولیه همان خیال معمولی و ساده است که در همگان وجود دارد و در شناخت جهان به کار می آید؛ اما خیال ثانویه که « مایه تمام فعالیت های شعری و هنری است، نیرویی است که اضداد را با هم سازش می دهد و در همه حال سعی بر آرمان سازی و اتّحادبخشی دارد ».[1] ناقدان و هنرمندانی چون ریچاردز و کروچه، البته با تأثیرپذیری از کالریج، برآن اند که « قدرت جادویی که به تخیل می دهیم، کارش تعادل یا سازش میان کیفیات متضاد یا ناسازگار است؛ یعنی مفهوم تازگی و سرزندگی همراه با چیزهایی دیرینه و مأنوس؛ چیزی بیش از حالت عاطفی معمولی با نظمی بیش از نظم عادی، وجدان همیشه بیدار و تسلّط مستمر بر نفس همراه با شور و هیجان و احساس عمیق و پرحرارت یعنی احساس لذت موسیقایی است »؛[2] اما خود کالریج بر آن است که « تخیل ثانویه یا شاعرانه ذوب می کند، پراکنده و متفرّق می سازد تا باز بیافریند و در جایی که انجام این

  1. 1. . بهرام مقدادی؛ فرهنگ اصطلاحات نقد ادبی؛ ص145.
  2. 2. . آرمسترانگ ریچاردز؛ فلسفه بلاغت؛ ص213.