پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص105

آن، یعنی تجربه ویژه شعری و بافت ویژه توجه نمود .[1] اسطوره همچون رمز ابزار آفرینش تصویر هنری است. شاعر و ادیب به اسطوره به مثابه یک موضوع ازپیش آماده شده روی نمی آورد؛ بلکه آن را در تجربه شعری اش شکل می بخشد. کارکرد اسطوره در شعر آن است که امر مجرّد و انتزاعی را به امر مجسّم تبدیل می کند؛ چنان که گفته اند: « برتری اسطوره ها بر شعر در آن است که پند نمی دهد؛ بلکه مجسّم می نماید و تجسّم، تجربه زنده ای است که نظم و کلامِ آشکار را رد می کند ».[2] اسطوره هدف نیست؛ ابزار است و شاعر با بازسازی آن، به شعر ویژگی هنری می بخشد. شاعر با گزینش یک اسطوره آن را به یکی از مؤلفه های شعر تبدیل می کند و کارکرد آن در خدمت متن شاعرانه است. یک اسطوره می تواند دلالت های بسیاری داشته باشد؛ اما گزینش یک اسطوره دارای شرایطی مانند موارد ذیل است:

1. شناخت میزان صلاحیت آن برای مشکلات امروزی از حیث ویژگی های قابل نوآوری؛

2. توانایی بر ایجاد رابطه بین آن و تجربه ای که در پی ساختن آن است .[3]

رمز و نماد را می توان در حوزه تصویرهای خیالی قرار داد. رمز دارای دو جنبه است؛ یکی صورت و دیگری محتوا. دلیل اینکه در شعر کلاسیک وضوح و سادگی وجود دارد، آن است که « از واژه ای با ابعاد محدود و مشخّص و منطقی استفاده می کند که تنها ارتباط آن با اوزان عروضی وجه تمایز آن با زبان نثر است. این زبان واقعاً مجاز و استعاره را معرفی می کند؛ اما در تصویری جامد و ایستا که به ندرت در آن نوآوری و اصالت وجود

  1. 1. . عزالدین اسماعیل؛ جنبه‌های هنری ـ معنایی شعر معاصر عرب؛ ص186.
  2. 2. . یوسف خال؛ دفاتر الایام؛ ص385.
  3. 3. . عبدالوهاب بیاتی؛ کنت اشکو الی الحجر؛ ص25.