آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص102
در هنر و ادبیات است که به وسیله مفاهیم صورت نمی گیرد؛ بلکه به واسطه تصویر انجام می شود. آگاهی و دانش در حوزه علم و فلسفه در اندیشه ورزی بسیار مهم هستند؛ ولی برای آفرینش هنری کافی نیستند؛ به همین دلیل است که در علم از امر واقعی سخن گفته می شود و در شعر از امر غیرواقعی و این امر غیرواقعی به واسطه تصویر حاصل می شود. « تصویر همیشه غیرواقعی است؛ هرچند که برگرفته از عالم واقع باشد؛ زیرا تصویر هنری ساخت عاطفی دارد و در ذات خود به جهان احساس و عاطفه بیشتر وابستگی دارد تا به جهان واقع ».[1]
آن چه در تصویر مهم است، بازآفرینی واقعیت است؛ به همین دلیل به آن آفرینش هنری می گویند. آفرینش هنری از رهگذر دو عنصر مهم عاطفۀ ژرف و تخیل نیرومند شکل می گیرد. با عالی ترین عاطفه و اندیشه، ولی بدون تسلّط بر ابزار و روش های ساخت و پرداخت هنری، نمی توان اثر هنری آفرید؛ پس ساخت و محتوا دو روی یک سکه در آفرینش هنری هستند و همین کار آفرینش در هنر و ادبیات را دشوار می سازد و تصویر شعری را شگفت و پیچیده می نماید؛ به همین جهت « هویلی » پیشنهاد می کند که « به جای واژه « image » از واژه جدید در زبان انگلیسی یعنی « sone » استفاده کنیم تا بر مجموعه ای از واژگان گزینش شده و نظام یافته دلالت کند که پژواک آن در روند استعاره هم صدا و همساز است ».[2]
ساخت تصویر
هر آنچه آدمی در جهان واقعی با آن برخورد می کند، در ذهن او بازتابی دارد