آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص89
آرمان استتیکی معیّن. تئوری علمی بازتاب، اساس درک درست ماهیت ایماژ هنری از نظر شناخت شناسی است. ایماژ هنری ویژگی هایی دارد که آن را از مفاهیم علمی، نظریات سیاسی و یا اصول اخلاقی جدا می سازد. ایماژ بیانگر وحدت جدایی ناپذیر و کنش متقابل حسّی و منطقی، مشخّص و مجرد، مستقیم و غیرمستقیم، کلّی و فردی، تصادفی و ضروری، درونی و بیرونی، جزء و کل، نمود و ماهیت و شکل و محتواست. وحدت منطقی این جنبه های متضاد از طریق روش های خاص هر هنر به دست می آید که با آفرینش ایماژهای شخصیت، حوادث و شرایط، اندیشه ها و احساسات استتیکی معیّن را بیان می کند و اندیشه ها و عواطف عالی را منتقل می سازد. تخیل نقش استثنایی در آفرینش ایماژ هنری دارد .[1]
آنچه بیان شد، برای نشان دادن دشواری ارائه تعریفی دقیق از اصطلاح « تصویر » بود. در ادامه در دو بخش مجزّا، دیدگاه های سنّتی و نظریات جدید درباره تصویر هنری مطرح خواهد شد.
تعریف تصویر هنری در نقد سنّتی
احتمالاً نخستین کسی که واژه و اصطلاح تصویر را در ادبیات عرب به کار برده است، جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر ( م. 255ق ) بوده است. جاحظ را در میان ادیبان عرب می توان در زمره ساختارگرایان قلمداد کرد؛ چون از نظر او معنا امری است عام که متمدّن و غیرمتمدّن، شهری و روستایی، عرب و عجم آن را در می یابد و آنچه وجه تمایز میان سخنگویان و ادیبان و شاعران است، ساخت و به کارگیری لفظ است. جاحظ وقتی شنید که ابوعمرو