پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص79

دیگران هم در پی تبیین ماهیت ادبیات، گاه آن را « ادبیات به مثابه استفاده ای خاص از واژه ها »، « ادبیات به مثابه جادوی دنیوی »، « ادبیات به مثابه واقعیت مجازی »، « ادبیات به مثابه تجلّی رؤیای دنیوی »، « ادبیات به مثابه کنش پرشور »[1] قلمداد کرده اند که همه این تعابیر مؤید ارزش زیبایی شناختی آن هستند. در تمام این دیدگاه ها می توان به این جمع بندی رسید که متن به واسطه سازوکارهای زبانی است که مورد توجّه قرار گرفته است و کشف زیبایی های زبانی مهم ترین هدف خوانش گر متن است. خواننده در خوانش متن ادبی سهم بسزایی دارد؛ چون متن دو سویه دارد: نویسنده یا گوینده که آن را تولید می کند و خواننده یا شنونده که آن را دریافت می کند؛ پس در یک جا تولید است و در جای دیگر بازتولید. در تولید متن عوامل زیر نقش ایفا می کنند: واژه ها، همنشینی واژگان و ساخت های متفاوت متن؛ اما اینها یگانه عواملِ سازنده آن نیستند؛ بلکه پیش فهم ها و پیش فرض های نویسنده و خواننده نیز تأثیرگذارند. از سوی دیگر فرهنگ و جامعه نیز حضور خود را متن اعلام می کند؛ چون هم خواننده و هم نویسنده هر دو تحت شرایط ویژه فرهنگی و گفتمانی دست به تولید و بازتولید متن می زنند. نکته دیگر در این زمینه این است که هدف از به کارگیری زبان نیز مطرح است؛ یعنی نویسنده یا گوینده از میان نقش های متعدّد زبان ( نقش های ارجاعی، ترغیبی، فرازبانی، ادبی و …) یکی را بر می گزیند. پیداست که در متن ادبی نقش ادبی یا شعری زبان گزینش می شود که ما از آن به جنبه زیبایی شناختی یاد می کنیم. در نمودار زیر می توان نمایی از متن و عناصر معنایی آن را ترسیم کرد:

  1. 1. . جوزف هیلیس میلر؛ در باب ادبیات؛ صص25 و 31 و 59 و… .