پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص78

دریافتی از این عبارات دارید، عموماً پاسخ منفی می دهند؛ ولی باز به خواندن آن ادامه می دهند. آنچه از خوانش حافظ نصیب خواننده می گردد، وجه زیبایی شناختی روح و روان اوست.

بسیاری از کسانی که در پی تعریف ادبیات بوده اند، با گرایش های مختلفی که داشته اند و رویکردهایی که به اثر ادبی و ماهیت ادبی اتّخاذ کرده بودند، همچنان علی رغم تفاوت رویکردها، به وجه زیباشناختی ادبیات اعتراف کرده اند؛ یکی از این صاحب نظران تودروف است. تودروف در کتاب مفهوم ادبیات هرچند می کوشد، از ادبیات تعریف کارکردی [1] ارائه کند، باز به تعریف زیبایی شناختی آن، ولی با عنوان ساختاری، روی می آورد. او می گوید: « اولین برداشتی که از این موجودیت داریم، کارکردی است. منظور همان برداشتی است که این موجودیت را به مثابه عنصری متعلّق به نظامی گسترده تر و بر اساس کاری که در آن انجام می دهد، تلقّی می کند ؛[2] اما همو می گوید: نخستین تعریف ادبیات بر دو خصلت متمایز استوار است. هنر در مفهوم عام و کلام نوعی تقلید است. ادبیات یعنی تقلید به وسیله زبان ؛[3] اما به تدریج به تعریفی جامع می رسد که بر زیبایی تکیه دارد. او می گوید: « در اینجا پسندیده واقع شدن بر آموختن ارجح است. در پایان قرن هیجدهم مفهوم زیبایی تأیید این نکته بود که اثر هنری سرشتی غیرمتعدّی و غیرابزاری دارد. پیش از این، زیبایی چیزی بود که سودمند باشد؛ اما حالا زیبایی با توجه به ماهیت غیرسودمندی تعریف می شود ».[4]

  1. 1. . Fonctionel.
  2. 2. . تزوتان تودرورف؛ مفهوم ادبیات؛ ص11.
  3. 3. . همان، ص13.
  4. 4. . همان، ص17.