پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص67

سقراط با « ایون » دارد، از این مسئله پرده بر می دارد که خاستگاه آفرینش هنری در جایی دیگر است و از سوی خدایان القا می شود. افلاطون بر آن است که « شاعران بزرگ حماسه سرای، شعرهای شیوای خود را به یاری هنری که در آنان باشد و خود به آن واقف باشند، نمی آفرینند؛ بلکه آن اشعار، زاده جذبه ای است که به آنان دست می دهد »؛[1] او همچنین می گوید: « شاعران می گویند که سرودهای خود را از چشمه های خدای شعر می گیرند و در باغ ها و چمنزارهای خدایان هنر از سویی به سویی می پرند و از گلی به گلی می نشینند و همچنان که مگس انگبین از گلزارها انگبین فراهم می کند، آنان نیز از چمنزارهای خدای هنر غزل ها و سرودهای خود را برای ما ارمغان می آورند ».[2]

از نظر افلاطون، آفرینش گری در حوزه هنر و شعر به قصد و اراده شاعر نیست و تا زمانی که شاعر در بستر آگاهی و هوشیاری به سر می برد، نمی تواند شعر بگوید: « تا جذبه خدایی به ایشان روی نیاورد و عقل و هوششان را نرباید، شعر نمی گویند؛ زیرا آدمی تا دمی که عقل و هوشش به جاست، نه شعر می تواند بگوید و نه پیشگویی می تواند کرد »؛[3] اما ارسطو هنر و شعر را معلول دو علّت طبیعی می دانست: 1. غریزه تقلید؛ 2. علاقه طبیعی به وزن و ایقاع ( ریتم ). او می گوید: « چنین به نظر می رسد که پیدایش شعر دو سبب داشته است، هر دو سبب طبیعی؛ یکی تقلید است که در آدمی غریزی است و هم از کودکی ظاهر می شود؛ چنان که ذوق آهنگ و ایقاع، به علاوه ذوق اوزان که نیز جز اجزای ایقاع ها چیزی نیستند ».[4]

  1. 1. . افلاطون؛ دوره آثار افلاطون؛ ص576.
  2. 2. . همان، ص577.
  3. 3. . همان، ص577.
  4. 4. . ارسطو؛ فن شعر؛ ص117-118.