پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص66

معرفت ادبی و هنری شهود، الهام و تجربه است. « تفاوت معرفت هنری – ادبی با معرفت علمی در آن است که معرفت علمی بر کمیت مبتنی است؛ ولی معرفت هنری ناشی از الهام درونی است. معرفت علمی گزارش از واقعیت خارجی است؛ ولی معرفت ادبی گزارش از دریافت هستی شناختی، وجودشناختی و زیبایی شناختی از دریافت و تجربه درونی ادیب است »؛[1] به عبارت دیگر می توان گفت: « علم چون عمل است که طبق منطق استخدام و به کارگیری می کند. سودمندی در آن مطرح است؛ اما شعر بیانگر جهان یا چیزی از زاویه کاربردی آن نیست؛ بلکه از جنبه تأمّلی و زیبایی شناختی به آن می نگرد ».[2]

هنر و معرفت هنری ازآنجایی که خاستگاه شهودی و الهامی دارند، خود هدف هستند و لذا باید میان سه جنبه از نسبت های شیء با انسان تمایز افکند:

1. شیء – شیء: انبوهی از پدیده های جامد که آدمی آن را شکل نداده است؛ مثل سنگ.

2. شیء – ادات: مجموعه ای که آدمی آن را برای عنایتی مشخّص شکل می دهد؛ مثل چاقو ( ارزش این امور به کاربرد آنهاست ).

3. شیء – زیبایی: مثل شعر، یک تابلو یا قطعه موسیقی .[3]

آنجا که از رابطه شیء – زیبایی سخن می رود، غایت در خودِ اثر هنری است، نه چیزی فراتر از آن؛ چون در آفرینش اثر هنری، اراده هنرمند یا شاعر در اراده بزرگ تری حل شده است. افلاطون در رساله « ایون » در گفتگویی که

  1. 1. . سیدحسین سیدی؛ اصول و مبانی ادبیات اسلامی؛ نظریه و کاربرد؛ ص54.
  2. 2. . ادونیس احدعلی سعید؛ زمن الشعر؛ ص33.
  3. 3. . همان، ص33.