پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص64

می کنند و به کار تولیدی مشغول اند. « ما » درواقع استعاره ای بیش نیست که به یکی از شکل های زندگی و فرهنگ باز می گردد.

3. یک محصول تولیدی می تواند برای کسی اثری هنری باشد و برای فردی دیگر – حتی در قلمرو مشترک زندگی و فرهنگ – هنری نباشند؛ چه برسد به فرهنگ یا روزگاری دیگر.

4. حتی نکته هایی که امروزه به چشم بسیاری از « ما » بدیهی می آید ( برای نمونه اینکه اثر هنری زاییده نیروی آفریننده و ذهنی فرد انسانی است )، به ادراک نسبی و تاریخی ما از فردیت باز می گردد .[1]

این نگاه نسبیت گرایانه ریشه در این مسئله دارد که آیا می توان اثر هنری را یگانه تجسّم یا تنها « بیان » تجربه های زیبایی شناسانه دانست ؟ در پاسخ به این پرسش، یک دیدگاه آن است که اثر هنری نمی تواند یگانه تجسّم، تنهابیان و یکتاسازندۀ تجربه یا لحظه های زیبایی شناسانه زندگی انسانی باشد؛ به همین روی دو دیدگاه در این باب مطرح شده است؛ یکی اینکه آیا این یگانه تجسّم و تنهابیان می تواند محصولی « تولیدی » باشد یا می تواند « شکل مجسّم » نباشد ؟ دوم اینکه آیا می تواند یک سره امر ذهنی باشد ؟ اگر هنر و اثر هنری ویژگی ارتباطی و « بیناذهنی » و « بیناانسانی » یابد، اثر می تواند اثر هنری قلمداد شود. پس هنر چیست ؟ اثر هنری چیست ؟ آیا حس و مکاشفه درونی است یا حس و مکاشفه ای که بیان می شود و بر ماده ثبت می گردد تا به کسی ارائه شود ؟

بنا بر آنچه بیان شد، در یک دیدگاه، بعضی فیلسوفان اثر هنری را اساساً یک محصول تولیدی انسانی می دانند. تعریف هایی ازاین دست که هنر « تقلید » است یا « بیانگر » است یا « آفرینش شکل های نمادین » و …، همه در مورد

  1. 1. . همان، ص204.