پایگاه تخصصی فقه هنر

آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص59

● ادبیات شرح یک الهام باورنکردنی است؛ آسمانی اما نزدیک به جنون ( افلاطون ).[1]

● ادبیات بیان ناخودآگاه قومی است ( یونگ ).[2]

● ادبیات ارائه مخیّل جهان است، از آن جهت که خواهان آزادی است ( سارتر ).[3]

● ادبیات بازتابی از اسطوره هاست و یک ساختمان اسطوره ای قائم به ذات است ( نورتروپ فرای ).[4]

● ادبیات ترجمه حسّاسیت ها و سوداهای آدمی است ( بارت ).[5]

● ادبیات اخلاق فعّال است ( کلودروآ ).[6]

● ادبیات قلب گیتی است؛ قلبی که همه شادی ها و اندوه های جهان، رؤیاها و امیدهای بشر، نومیدی ها و خشم هایش، تأثّر او در برابر زیبایی طبیعت و هراس او در برابر رمزهایش آن را به تپش در می آورد ( ماکسیم گورکی ).[7]

2. نگاه کاربردی

در این نگاه ادبیات به مثابه کاربرد زبانی مطرح می شود؛ به عبارت دیگر کاربرد زبانی ادبیات بیش از هر چیز مد نظر است؛ یعنی ادبیات نقش هنری و

  1. 1. . همان، ص21.
  2. 2. . همان، ص15.
  3. 3. . ژان پل سارتر؛ ادبیات چیست؛ ص94.
  4. 4. . گراهام هوف؛ گفتاری درباره نقد؛ ص25.
  5. 5. . رولان بارت؛ نقد تفسیری؛ ص30.
  6. 6. . ژ.س کارلوئی و دیگران؛ نقد ادبی؛ ص113.
  7. 7. . محمدعلی اسلامی ندوشن؛ جام جهان‌بین؛ ص30.