آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص47
زبان سه جلوه و بروز بیرونی می یابد که همان نظم، نثر و شعر است. زبان شناسان برای تفاوت بین زبان شعر و زبان نثر، زبان را به دو زبان شعر و زبان روزمره و معمولی تقسیم می کنند و میان زبان معمولی و روزمره و زبان ادبی تفاوت قایل می شوند. « یاکوبسنکی میان نظام زبان عملی که در آن عناصر زبانی دارای ارزش های مستقل نیستند و تنها ابزاری برای ارتباط محسوب می شوند و زبان ادبی، تفاوت قایل است »؛[1] به همین روی زبان شناسانی چون او و یاکوبسن برآن اند که دو دسته متون وجود دارند:
« 1. متونی که در آن پیامی خاص از راه زبانی روشن و ساده ( تا آنجا که امکان دارد و رها از هرگونه پیچیدگی کلامی ) ارائه می شود. ما در زمان خواندن چنین متونی اساساً متوجّه زبان نمی شویم. اینجا زبان شفاف است. توجه ما صرفاً به معنای نهایی پیام است. متون علمی در این دسته جای می گیرند و به قول رولان بارت، ” نثر علمی ” است.
2. متونی که در آن پیام وابسته به شیوه بیان است. پیچیدگی و حتی رازهای زبانی اینجا امتیازی به حساب می آید؛ زیرا پیام چیزی جز این پیچیدگی نیست. در این متون معنای نهایی یا وجود ندارد و یا در پشت تأویل های بی شمار پنهان می شود. در زمان خواندن این متون، زبان حضور دارد، زنده است و ما را وا می دارد تا به آن بیندیشیم ».[2]
تفاوت های زبان عادی با زبان ادبی
زبان عادی وقتی به حوزه زبان ادبی پا می گذارد، دارای ویژگی هایی