آفرینش های هنری در نهج البلاغه-ج1-ص38
1. تأکید بر گوهر اصلی و ادبی متن؛ یعنی می کوشیدند اجزای سازندۀ دلالت معنایی متن را از شکل و شالوده آن استنتاج کنند.
2. استقلال بخشیدن به متن ادبی؛ یعنی آن دسته از نتایج نظری و ادبی اعتبار دارد که از بررسی خود متن به دست آمده باشد، نه از بررسی زمینه های پیدایش اثر یا از شناخت شخصیت و منش روانی مؤلف .[1]
در برابر بافت گرایان و متن گرایان، از نظر دریدا که به ساختارشکنی [2] در تحلیل متن اعتقاد داشت، معنا، خواه در زبان گفتار و خواه در زبان نوشتار، هرگز ثابت نیست؛ بلکه پیوسته در حال تکثیر و تفسیر یا لغزیدن است. دریدا به بی ثباتی معنای متن اعتقاد دارد و می گوید: « معنا همیشه در موقعیتی ناسازگار و در حال تغییر است؛ یعنی هر واژه به وسیله واژه دیگر تعریف می شود و این واژه به نوبه خود به وسیله واژه یا جمله ای دیگر توصیف می شود؛ درنتیجه ما هرگز نمی توانیم به درک کاملی از معانی مستقل دست یابیم ».[3]
نزاع میان بافت گرایان و معناگرایان در کشف و جستجوی معنای متن و طرفداران تحلیل گفتمانی که همچون بافت گرایان به زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و … در فهم متن اصالت می دهند، بر سر این دو مسئله است:
1. متن معنایی دارد و باید آن را کشف کرد.
2. معنا مستقل از قصد گوینده یا نویسنده وجود دارد.
در هر حال بحث معناداری زبان و دلالت های آن از مباحث مهم در فهم و تحلیل متن است. این بحث همچنان ناظر است بر دیدگاه سوسور در باب تفکیک میان دو مقوله « زبان » و « گفتار ». از نظر او زبان دو جنبه دارد: