پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص254

و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين خليفه اى مى آفرينم، گفتند: آيا كسى را مى آفرينى كه در آنجا فساد كند و خونها بريزد، و حال آنكه ما به ستايش تو تسبيح مى گوييم و تو را تقديس مى كنيم؟ گفت: من آن دانم كه شما نمى دانيد . و نامها را به تمامى به آدم بياموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه كرد. و گفت: اگر راست مى گوييد مرا به نامهاى اينها خبر دهيد . گفتند: منزهى تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته اى دانشى نيست. تويى داناى حكيم . گفت: اى آدم، آنها را از نامهايشان آگاه كن. چون از آن نامها آگاهشان كرد، خدا گفت: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمانها و زمين را مى دانم، و بر آنچه آشكارمى كنيد و پنهان مى داشتيد آگاهم؟ و به فرشتگان گفتيم: آدم را سجده كنيد. همه سجده كردند جز ابليس، كه سر باز زد و برترى جست. و او از كافران بود . و گفتيم: اى آدم، خود و زنت در بهشت جاى گيريد. و هرچه خواهيد، و هرجا كه خواهيد، از ثمرات آن به خوشى بخوريد. و به اين درخت نزديك مشويد، كه به زمره ستمكاران درآييد . پس شيطان آن دو را به خطا واداشت، و از بهشتى كه در آن بودند بيرون راند. گفتيم: پايين رويد، برخى دشمن برخى ديگر، و قرارگاه و جاى برخوردارى شما تا روز قيامت در زمين باشد . آدم از پروردگارش كلمه اى چند فراگرفت. پس خدا توبه او را بپذيرفت، زيرا توبه پذير و مهربان است . گفتيم: همه از بهشت فرو شويد; پس اگر از جانب من راهنمايى برايتان آمد، بر آنها كه از راهنمايى من پيروى كنند بيمى نخواهد بود و خود اندوهناك نمى شوند . كسانى كه كافر شوند، و آيات خدا را تكذيب كنند خود اهل جهنمند و جاودانه در آنجا خواهند بود.

تصوير قصّه در سوره اعراف

(وَلَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنالِلْمَلئِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْليسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السّاجِدينَ . قالَ ما مَنَعَكَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُكَ قالَ اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طين . قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ اَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ اِنَّكَ مِنَ الصّاغِرينَ . قالَ اَنْظِرْنى اِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ . قالَ اِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرينَ . قالَ فَبِمآ اَغْوَيْتَنى لاََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ )