مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص240
مى خواهم تا تو هم گناه مرا بر دوش گيرى و هم گناه خود را تا از دوزخيان گردى كه اين است پاداش ستمكاران . نفسش او را به كشتن برادر ترغيب كرد، و او را كشت و از زيانكاران گرديد . خدا كلاغى را واداشت تا زمين را بكاود و به او بياموزد كه چگونه جسد برادر خود پنهان سازد. گفت: واى بر من، نتوانم همانند اين كلاغ باشم و پيكر برادرم را دفن كنم. و در زمره پشيمانان در آمد. مى بينيد كه انگيزه تجاوز، حسد است. و از آن جا كه همين انگيزه، خاستگاه اصلى نبرد است، قرآن از ريشه آن و دليل پذيرفته نشدن قربانى يك برادر سخنى نمى گويد. برادرى كه نماد نيروهاى باطل است با تأكيد برجسته، برادر خويش را به قتل تهديد مى كند و در برابر، برادرى كه نماد نيروهاى حق است، با او به ملاطفت سخن مى گويد و از مرز ادب و خداپروايى در نمى گذرد. و آن گاه كه نوبت به انتخابى بزرگ مى رسد، او كه مى تواند قاتل باشد مقتول بودن را برمى گزيند، زيرا آن جا كه يا بايد قاتل بود و ظالم، و يا مقتول بود و مظلوم، حق در چهره دوم ظهورمى يابد. واز پسِ اين قتل ظالمانه، ندامت ظالم رخ مى نمايد و بى درنگ چهره پيروز حق كه در همه تاريخ قاعده اى بنا مى نَهد: ( مِنْ اَجْلِ ذلكَ كَتَبْنا عَلى بَنى اِسْرائيلَ اَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْس اَوْ فَساد فِى الاَْرْضِ فَكَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعًا وَمَنْ اَحْياها فَكَاَنَّما اَحْيَا النّاسَ جَميعًا) (1) از اين رو بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هر كس كس ديگر را نه به قصاص قتل كسى يا ارتكاب فسادى بر روى زمين بكشد، چنان است كه همه مردم را كشته باشد. و هر كس كه به او حيات بخشد چون كسى است كه همه مردم را حيات بخشيده باشد. 3. عرصه نبرد انسان در طبيعت قرآن، انسان را فرامى خوانَد تا با همه توان خويش در مبارزه اى جدّى شركت كند تا نيروهاى طبيعت را به استخدام درآورد. در حقيقت، در اين عرصه
1. مائده / 32.