پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص234

چيزى نمى كاهد».

مبارزه – نقش مبارزه

«حركت» كه بنيادِ هستى است، چيزى نيست جز مبارزه موجودات جهان براى زندگى. برخى براى زندگى، ديگران را فنا مى كنند; برخى در ديگران فنامى شوند; و برخى با ديگران همزيستى و همراهى مىورزند. در قصّه هاى قرآن كه باز تابنده صادقِ هستى اند، نيز مبارزه نقشى بنيادين دارد. در رويدادهاى اين قصّه ها، همواره نيروها و چهره ها با يكديگر در كشاكشند تا راه زندگى را هموار كنند. وقتى خوب به اين صحنه ها و چهره ها مى نگريم، در مى يابيم كه حاصل اين كشاكش همان «رويارويى حق و باطل» است. قرآن مى پذيرد كه نيروهاى خير و شردر سراسر جهان دامن گسترده اند و نيز معترف است كه انسان رويارو با اين هر دو نيرو است و با دانش و بينش خويش مى تواند ميان اين دو تميز قائل شود. از اين رو، قصّه قرآنى هر دو گروه خير و شر را با همه امكانات و نيروهاى خود در صحنه هاى حيات به نمايش مى نهد. البتّه در اين صحنه ها، همواره پيروزى حقيقى از آنِ حق است و شكست و رسوايى از آنِ باطل: بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ.(1) بلكه حق را بر سر باطل مى زنيم تا آن را درهم كوبد; و باطل نابود شونده است.

تفاوت بارز امّت هاى پيشين و امّت اسلامى

در جريان اين مبارزه، تفاوتى واضح ميان امّت هاى پيشين و امّت اسلامى به


1. انبيا / 18.