مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص229
مثلا به قصّه موسى بنگريد. آن گاه كه موسى با پيروان خويش از چنگ فرعون و سپاهش مى گريزد، سرانجام بر كناره نيل، راهْ بسته مى مانَد و در فراپشتِ خود سپاهى انبوه مى بيند. در اين حال، تنها دو پايان در تصّور مخاطب مى گنجد: تسليم موسى و پيروانش; يا مرگ و نيستى ايشان. امّا قرآن كه در جاى هاى گوناگون از اين قصّه پرده برمى دارد(1)، در همه حال سرانجامى غير عادى را رقم مى زند: شكافته شدن آب هاى موّاج و نجات موسى و پيروانش و آن گاه غرق شدن فرعون و سپاهش! پيداست كه اين پايان ناگهانى و غيرقابل پيش بينى ، با محاسبه ها و اندازه گيرى هاى معمولى سازگارى ندارد و به همين دليل است كه عقل و جبروت و قدرت فرعون را به تسليم وامى دارد، تا آن جا كه او نيز به هنگام غرق ايمان مى آورد: قالَ امَنْتُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ الَّذى امَنَتْ بِه بَنُوا اِسْرائيلَ وَاَنَا مِنَ الْمُسْلِمينَ.(2) گفت: ايمان آوردم كه هيچ خداوندى جز آن كه بنى اسرائيل بدان ايمان آورده اند نيست، و من از تسليم شدگانم.
بروز نيروهاى غيبى و ظهور معجزات در قصّه هاى قرآن، سبب مى شود كه احساس و وجدان مخاطب به گونه اى شگرف در تصرّف درآيد. و اين، همان چيزى است كه در قصّه هاى ديگر از آن نشانى نيست، زيرا قصّه گويان ديگر اگر هم بتوانند چنين صحنه هايى را بيافرينند، مخاطب همواره با ديده ترديد و دو دلى به آن ها مى نگرد. آنچه سبب مى شود كه يك واقعه باورنكردنى و عجيب وحدت قصّه را در هم ريزد و ذهن مخاطب را پراكنده سازد، همين است كه مخاطب آن را
1. دخان / 22 تا 24; شعرا / 59 تا 66; طه / 76 و 77. 2. يونس / 90.