مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص228
تاريكى نداداد: هيچ خدايى جز تو نيست، تو منزه هستى و من از ستمكاران هستم . دعايش را مستجاب كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را اينچنين مى رهانيم. گاه نيز در آستانه نااميدى، خداوند نشانه هايى از رحمت و نصر را بر پيامبران خود نازل مى فرموده است تا اين اميد بيش تر در جان آنان قوّت گيرد و در لحظه هاى سخت احساس تنهايى نكنند: ( حَتّى اِذَا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا اَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جآءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّىَ مَنْ نَشآءُ وَلايُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ) (1) چون پيامبران نوميد شدند و چنان دانستند كه آنها را تكذيب مى كنند، ياريشان كرديم و هركه را خواستيم نجات داديم و عذاب ما از مردم گنهكار بازگردانيده نشود. قصّه هايى كه از اقوام پيشين در قرآن آمده اند، عوامل مهمّ روحى در كاستن از فشارهاى روانى بر پيامبر ما بوده اند. در خلال همين رويدادها، قلب پيامبر قوّت مى گرفته است، زيرا آثار نصر و رحمت خداوند را براى پيام آوران پيشين به روشنى مى ديده است. همين تجربه هاى پيروز پيشين، مؤيّدى بزرگ براى ادامه راه محمّد بوده است.
از پديده هاى برجسته و نمايان در قصّه هاى قرآن، معجزه و امور غيرعادى است. روشن است كه اين حوادث و جريان هاى غير عادى برخاسته از حكمت و تدبير انسان نيستند و تنها از خواست و تدبير خداوند سرچشمه مى گيرند. ورودِ ناگهانىِ اين پديده به صحنه قصّه، ناگاه همه چيز را در پرتو خويش مى گيرد و رنگى ديگرگون به واقعه مى بخشد.
1. يوسف / 110.