مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص225
بعضى از مردم براى خدا همتايانى اختيار مى كنند و آن ها را چنان دوست مى دارند كه خدا را. ولى آنان كه ايمان آورده اند، خدا را بيش تر دوست مى دارند. وجود اين جَوّ روانى سبب مى شود كه مؤمن به يك عقيده، بر انديشه خود پاى فشارد و صاحب انديشه مقابل را گمراه شمارد: ( وَقالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصارى عَلى شىءْء وَقالَتِ النَّصارى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلى شَىْء وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتابَ كَذلِكَ قالَ الَّذينَ لايَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقيمَةِ فيما كانُوا فيهِ يَخْتَلِفُونَ) (1) با آنكه كتاب خدا را مى خوانند، يهودان گفتند كه ترسايان بر حق نيند و ترسايان گفتند كه يهودان بر حق نيند. همچنين آنها كه ناآگاهند سخنى چون سخن آنان گويند. خدا در روز قيامت درباره آنچه در آن اختلاف مى كنند، ميانشان حكم خواهد كرد. قوم نوح به راستى و از صميم جان، مى پنداشتند كه خود بر حقّ و هدايتند و نوح گمراه گشته است: ( قالَ الْمَلاَُ مِنْ قَوْمِهِ اِنّا لَنَرئكَ فى ضَلال مُبين ) (قالَ يا قَوْمِ لَيْسَ بى ضَلالَةٌ وَلكِنّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ.) (2) مهتران قومش گفتند: تو را به آشكارا در گمراهى مى بينيم . گفت: اى قوم من، گمراهى را در من راهى نيست، من پيامبرى از جانب پروردگار جهانيانم. همين استوارى بر عقيده است كه مؤمنان را اتّحاد و همبستگى مى بخشد و عواطف و سلايق گوناگون را گرداگرد يك مدار گرد مى آورَد. پس راز نيرومندى يك قوم در همين همبستگى فكرى و اعتقادى شان نهفته است و اگر مردمى از اين منبع فاصله گيرند، وحدت ملّى شان آسيب مى پذيرد. به همين جهت، هرگاه فردى انديشه اى نومى آورد، ناخشنودى يك قوم را برمى انگيزد و بدگمانى و شوم انديشى ايشان را دامن مى زند: (وَلَقَدْ اَرْسَلْنا اِلى ثَمُودَ اَخاهُمْ صالِحًا اَنِ اعْبُدُوا اللهَ فَاِذاهُمْ فَريقانِ )
1. بقره / 113. 2. اعراف / 60 و 61.