پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص221

(بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَابآءَهُمْ حَتّى جآءَ هُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُبينٌ . وَلَمّا جآءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَاِنّا بِه كافِرُونَ.) (1) و من اينان و پدرانشان را از زندگى بهره مند كردم تا آنگاه كه حق و پيامبرى روشنگر به سويشان آمد. چون حق بر آنها آشكارشد گفتند: اين جادوست و ما بدان ايمان نمى آوريم. از اين گذشته، اصولا ثروت استكبار مى آورد: ( كَلاّ اِنَّ الاِْنْسانَ لَيَطْغى ) اَنْ رَاهُ اسْتَغْنى.(2) حقا كه آدمى نافرمانى مى كند، هرگاه كه خويشتن را بى نياز بيند. امّا فقر معمولا نفس را رام و آرام مى كند و زمينه پذيرش دعوت حق را فراهم مى سازد، اگر مستكبران و صاحبان زر و زور بگذارند: ( وَ بَرَزُوا للهِ جَميعًا فَقالَ الضُّعَفؤُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا اِنّا كُنّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ اَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنّا مِنْ عَذابِ اللهِ مِنْ شَىءْء قالُوا لَوْ هَدئنَااللهُ لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنآ اَجَزِعْنا اَمْ صَبَرْنا ما لَنا مِنْ مَحيص) (3) همه در پيشگاه خدا حاضر آيند. ناتوانان به آنان كه گردنكشى مى كردند گويند: ما پيرو شما بوديم. آيا اكنون مى توانيد ما را به كار آييد واندكى از عذاب خدا را از ما دفع كنيد؟ گويند: اگر خدا ما را هدايت كرده بود، ما نيز شما را هدايت مى كرديم. حال ما را راه خلاصى نيست، براى ما يكسان است چه بيتابى كنيم، چه شكيبايى ورزيم. دوم. وضع فرهنگى و فكرى كسانى كه از پيش، آمادگى هاى فكرى و فرهنگى يافته اند و دانش دين را صادقانه در جان هاى خود راه داده اند وزندگى به غفلت نمى گذرانند، براى پذيرش دعوت پيامبران آماده ترند: (تَنْزيلَ الْعَزيزِ الرَّحيم . لِتُنْذِرَ قَوْمًا مآ اُنْذِرَ ابآؤُهُمْ فَهُمْ غافِلُونَ . لَقَدْ حَقَّ )


1. زخرف / 29 و 30. 2. علق / 6 و 7. 3. ابراهيم / 21.