پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص198

مريم گفت: اى پروردگار من، چگونه مرا فرزندى باشد، در حالى كه بشرى به من دست نزده است؟ گفت: بدين سان كه خدا هرچه بخواهد مى آفريند. چون اراده چيزى كند به او گويد موجود شو، پس موجود مى شود . خدا به او كتاب و حكمت و تورات وانجيل مى آموزد . و به رسالت بر بنى اسرائيلش مى فرستد: من با معجزه اى از پروردگارتان نزد شما آمده ام. برايتان از گل چيزى چون پرنده مى سازم و در آن مى دمم، به اذن خدا پرنده اى شود، و كور مادرزاد را و گرفته را شفا مى دهم. و به فرمان خدا مرده را زنده مى كنم. و به شما مى گويم كه چه خورده ايد و در خانه هاى خود چه ذخيره كرده ايد. اگر از مؤمنان باشيد، اينها براى شما نشانه هاى حقانيت من است. اهل فن برآنند كه التفات در چنين مواردى به قصد تنبّه ذهنى صورت مى گيرد و سبب مى شود كه فضاى قصّه در ذهن خواننده بيش تر تجسّم و عينيّت يابد.

نمونه گفت و گو در قصّه موسى

اكنون به نمونه اى زيبا از گفت و گو در قصّه هاى قرآن بنگريد و تأثير آن را تحليل كنيد. اين نمونه را از قصّه موسى مى آوريم. در آغاز، گفت و گويى است ميان خداوند و موسى: ـ اِئْتِ الْقَوْمَ الظّالِمينَ . قَوْمَ فِرْعَوْنَ اَلا يَتَّقُونَ.(2) به سوى آن مردم ستمكار برو: قوم فرعون. آيا نمى خواهند پرهيزگار شوند؟ ـ (قالَ رَبِّ اِنّى اَخافُ اَنْ يُكَذِّبُونِ . وَيَضيقُ صَدْرى وَلا يَنْطَلِقُ لِسانى فَاَرْسِلْ اِلى هرُونَ . وَلَهُمْ عَلَىَّ ذَنْبٌ فَاَخافُ اَنْ يَقْتُلُونِ.) (3) گفت: اى پروردگار من، مى ترسم كه دروغگويم خوانند . و دل من تنگ گردد و زبانم گشاده نشود. هارون را رسالت ده . و بر من به گناهى ادعايى دارند، مى ترسم كه مرا


1. آل عمران / 47 تا 49. 2. شعرا / 10 و 11. 3. شعرا / 12 تا 14.