مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص167
پدر و مادر را بر تخت مى نشانَد و سپاس خداوند را به جا مى آوَرد. آرى، همه اين ويژگى ها و بسيارى از ويژگى هاى ديگر در يوسف نهفته اند; امّا قرآن به هيچ يك از آن ها تصريح نمى كند، ليكن صحنه را به گونه اى مى آرايد كه هر كس به فراخور فهم خويش بهره اى از آن ها را دريابد و هر چه ژرف تر قصّه را بكاود، اوصافى فراتر و دقيق تر بيابد. و اين، خود، نيز از رموز جاودانگى و شكوه قرآن است. دريغ است اين نكته ناگفته مانَد كه يوسف با چنين ويژگى هايى، علاوه بر واقعى بودن، تمثيلى نيكو از همه مردان بزرگى است كه از وطن خويش هجرت مى كنند و سپس با كاردانى و تدبير و تقوا، چرخ هاى بزرگ اقتصاد را در سرزمين هاى ديگر مى گردانند و منشأ خدمات بسيار مى شوند. اكنون انصاف دهيد آيا يوسف را مى توان، چنان كه دكتر خلف الله مرتكب شده است،(1) تمثيلى از بنى اسرائيل و يهوديانى گرفت كه هم اينك به اين وصف مشهورند و در سرزمين هاى گوناگون خدايگان اقتصاد و قدرت مالى اند؟
از عناصر سازنده قصّه، مشخّصات آدم ها و ويژگى هاى جسمى و روحى و عقلى آنان است. آدم هاى قصّه بايد براى مخاطب كاملا ملموس و زنده و داراى وجودى حقيقى و متمايز از ديگران باشند. گاه در قصّه، ذكر همان ويژگى ها كفايت مى كند و نيازى به ذكر نام فرد باقى نمى ماند. مثلا گفته مى شود: راننده، كارگر، يكى از مسافران. و گاه ذكر نام و مشخّصات جزئى تر لازم است. و اين، تابع نقشى است كه يك شخص در قصّه دارد و نوع و ميزان حوادثى كه به او مربوطند. در قصّه هاى بشرى كه معمولا زاييده خيالند، بيش تر آدم ها خلق شده
1. الفنّ القصصى فى القرآن الكريم، ص 283.