پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص166

با وضع نو سازگار سازد و ديگران هم تحمّلش كنند. يوسف صبور و ملايم و پرشكيب است، چرا كه در صحنه ها و حالات بسيار سخت و حيرت افزا، لب به گلايه نمى گشايد و همواره افق فرا پيش را اميدوارانه انتظار مى كشد. يوسف در زيبايى و خوش سيمايى آن قدر كم مانند است كه زنى از طبقه بَرين، در او طمع مى بندد و همه زنان گوهرمند زمان نيز با ديدن او اختيار از كف مى دهند. يوسف جوانى پاكدامن و عفيف و وفاپيشه است كه دامن از گناه بازمى دارد و نيز به پناه دهنده خويش خيانت نمىورزد. با اين كه بارها صحنه اغواگرى هاى آن زن تكرار مى شود، يوسف همچنان عهدِ صدق و تقوا را پاس مى دارد و زندان را بر ننگِ خيانت و گناه ترجيح مى دهد. يوسف مرد خداست، آن چنان كه خداوند او را شايسته برخوردارى از دانش و حكمت و علم تعبيرِ خواب مى شمارد. يوسف مرد امانت و تدبير و مديريّت نيز هست. وقتى يوسف از بند آزادمى شود، عزيز كه اينك پادشاه گشته او را بر صدر مى نشاند و خزانه دارى كلّ كشور را به وى مى سپارد. و او در اين سمت، كشور را از مصائب اقتصادى وامى رهانَد. يوسف تيزهوش و فرصت شمار است. وقتى برادرانش براى تهيّه آذوقه نزدش مى آيند، آن ها را مى شناسد بى آن كه ايشان او را بشناسند. آن گاه با نقشه اى حكيمانه پدر و خانواده اش را از شام به مصر مى كشاند تا روزگار فراق فرجام يابد. يوسف قدردان و وظيفه شناس است. هنگامى كه پدر را پس از روزگارى دراز نزد خود مى يابد، با آن كه شوكت و حشمتى دارد، نزد او فروتنى مىورزد و