پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص165

يَشآءُ وَاللهُ واسِعٌ عَليمٌ .(1) پيغمبرشان به آنها گفت: خدا طالوت را پادشاه شما كرد. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهى باشد؟ ما سزاوارتر از او به پادشاهى هستيم و او را دارايى چندانى نداده اند. گفت: خدا او را بر شما برگزيده است و به دانش و توان او بيفزوده است، و خدا پادشاهيش را به هر كه خواهد دهد كه خدا در برگيرنده و داناست. در باب ذكر ديگر ويژگى هاى اين اشخاص نيز اصل كلّى همين است كه هرگاه ذكر يك ويژگى، مانند نام، ضرورتى در انتقال پيام قصّه داشته است، آن ويژگى در قصّه نمود پيدا كرده است. اصولا در قصّه قرآنى، شخصيّت ها در پرتو حوادث تاريخى تمايز مى يابند و با نقشى كه در يك حادثه ايفا مى كنند برجسته مى شوند. از اين رو، پرداختن به مشخّصات آن ها در دايره اى محدود ضرورت مى يابد. به عبارت ديگر، با بررسى حادثه مى توان به مشخّصات افراد رهنمون گشت. براى نمونه، شخصيّت يوسف را مى توان چنين بازشناخت: يوسف در آغاز كودكى است كم سنّ و سال، زيرا به اقتضاى اين دوران نزد پدر مى نشيند و خواب خويش را برايش بازمى گويد. يوسف مورد حسد برادران خويش است، چرا كه پدرش پس از شنيدن خواب وى، از او مى خواهد آن را براى برادرانش باز نگويد. يوسف داراى توان و نفوذ اجتماعى است، زيرا پس از حضور در جامعه شهرى در خانه «بزرگ آن سرزمين» پذيرفته مى شود و اين در مورد هر كسى اتّفاق نمى افتد. يوسف خُلق و خويى آميخته با ادب و متانت و صفاورزى دارد كه هم مورد توجّه افراد برجسته قرار مى گيرد و هم مى تواند تضادهاى طبقاتى و اجتماعى ميان محيط پيشين خود و محيط تازه را بدون چالش و درگيرى هضم كند و خود را


1. بقره / 247.