مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص164
اوصاف محسوس و ظاهرى فقط هنگامى لازم و مفيد است كه خودْ اصل محسوب نشود، بلكه در خدمت عرضه مفاهيم و شناساندن چهره حقيقى آن شخصيّت باشد.
همين جا بايد از يك نكته ظريف يادكنيم. در قصّه هاى قرآن گاه به اوصاف اشخاص، به شيوه اى كنايى و بلاغى، اشاره شده است. مثلا اين دو پرداخت، يكى از زبان خود موسى و ديگرى با اقتباس از سخن فرعون كه به حسب قرائن قصّه راست مى نمايد، از يك ويژگى گفتارى در موسى، در آن لحظه خاص، پرده برمى دارند: وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانى.(1) و گره از زبان من بگشا! وَنادى فِرْعَوْنُ فى قَوْمِه قالَ يا قَوْمِ أَلَيْسَ لى مُلْكُ مِصْرَ وَهذِهِ الاَْنْهارُ تَجْرى مِنْ تَحْتى اَفَلا تُبْصِرُونَ . اَمْ اَنَا خَيْرٌ مِنْ هذَا الَّذى هُوَ مَهينٌ وَلا يَكادُ يُبينُ .(2) فرعون در ميان مردمش ندا داد كه: اى قوم من، آيا پادشاهى مصر و اين جويباران كه از زير پاى من جارى هستند از آنِ من نيستند؟ آيا نمى بينيد؟ آيا من بهترم يا اين مرد خوار و ذليل كه درست سخن گفتن نتواند؟ نيز اين بيان، نشان دهنده تنومندى طالوت است: وَقالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ اِنَّ اللهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا اَنّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَنَحْنُ اَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ اِنَّ اللهَ اصْطَفئهُ عَلَيْكُمْ وَزادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللهُ يُؤْتى مُلْكَهُ مَنْ
1. طه / 27. 2. زخرف / 51 و 52.