مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص163
يَفْعَلُونَ . وَاِنّى مُرْسِلَةٌ اِلَيْهِمْ بِهَدِيَّة فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ.(1) زن گفت: اى بزرگان، در كار من رأى بدهيد، كه تا شما حاضر نباشيد من هيچ كارى را فيصله نتوانم داد . گفتند: ما قدرتمندان و خداوندان نبرد سخت هستيم. كارها به دست توست. بنگر كه چه فرمان دهى . زن گفت: پادشاهان چون به قريه اى در آيند، تباهش مى كنند و عزيزانش را ذليل مى سازند. آرى چنين كنند . من هديه اى نزدشان مى فرستم و مى نگرم كه قاصدان چه جواب مى آورند . و سرانجام، ملكه نزد سليمان آمد و آشكارا از او پيروى كرد; امّا نه از سر اجبار و اضطرار، كه با درايت و آگاهى و اختيار.
از ديگر شخصيّت هاى قصّه هاى قرآن، مردان هستند. مردان در اين قصّه ها فراوان رخ نموده اند. برخى از آنان رسولان و پيامبرانند، همچون آدم و نوح و هود و صالح و ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و شعيب و لوط و موسى و زكريّا و يحيى و ايّوب. برخى افراد عادى يا پادشاهان و وزيرانند، مانند فرعون و هامان و آزر و لقمان و عزير و پسر نوح و برادران يوسف و همبندى هاى او. همه اين مردان در يك ويژگى شريكند و آن عبارت است از: ذكر نشدن اوصاف و تمايزات محسوس و فيزيكى آنان، از قبيل قد و رنگ و علامات چهره. و اين از آن روست كه آن ويژگى ها نقشى در معرّفى اين چهره ها به تناسب نقش ايشان در قصّه نداشته اند. و اين، خود، از وجوه تمايز قصّه هاى قرآنى و بشرى است. در قصّه هاى بشرى، تكيه بر شخصيّت پردازى از رهگذر اوصاف ظاهرى و محسوس است. البتّه يادآورى مى كنيم كه اين، به خودى خود، نه قدح قصّه هاى بشرى است و نه مدح آن. بايد به تفاوت پيام ها و اهداف و كاركردهاى قصّه عنايت داشت. ولى يك نكته را مى توان در اين ميان برداشت كرد: پرداخت شخصيّت قصّه از طريق
1. نمل / 32 تا 35.