پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص145

تصديق سخن پيشينيان و تفصيل هر چيزى است و براى آنها كه ايمان آورده اند هدايت است و رحمت. (قُلْ أَنزَلَهُ الَّذى يَعْلَمُ السِّرَّ فِى السَّمواتِ وَالأَرْضِ.) (1) بگو: اين كتاب را كسى نازل كرده است كه نهانِ آسمان ها و زمين را مى داند. در اين نمونه ها كه به طور خاص درباره قصّه هاى قرآنند، اشارات روشن و روشنگرى است به اين حقيقت كه قرآن عناصر قصّه هايش را برپايه تصديق و باورداشت همان كتب پيشين اخذ كرده است، امّا كتب حقيقى و ناب و پيراسته از باطل و خرافه; زيرا آنچه قرآن آورده قصّه هاى حق است و افتراپذير نيست و از سوى خداوندى است كه سرّ آسمان ها و زمين را مى داند. از اين ها فراتر، حتّى روش قصّه گويى قرآن نيز منحصر به فرد است. اين را در پاسخ كسانى مى گوييم كه نَفْس وجود قصّه در قرآن را مأخوذ از تورات و … شمرده اند. قرآن تفصيل و تطويل توراتى را در قصّه هايش به يك سو نهاده، زيرا شيوه بلاغى و اعجازين قصّه گويى را به تناسب اهدافش در نظر داشته است. از سوى ديگر، ترتيب زمانى و چينش براساس تقدّم و تأخّر وقايع كه بنيان قصّه هاى تورات بر آن نهاده شده، هرگز در قصّه هاى قرآن مورد نظر نبوده است.

توزيع عناصر – قصّه هاى قرآن از نوع «قصّه كوتاه» هستند

قصّه هاى قرآن، از لحاظ پراكندگى عناصر، از نوع قصّه كوتاه هستند. تنها مواردى معدود به سبك قصّه بلند روايت شده اند، مانند قصّه يوسف. تفاوت قصّه كوتاه و بلند از لحاظ پراكندگى عناصر قصّه از اين قرار است: در قصّه كوتاه، عنصرى خاص برجسته مى شود و مدار قصّه قرار مى گيرد، به گونه اى كه همه


1. فرقان / 6.