مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص140
در همين جا بايد اشاره كرد كه سخن خاور پژوهان و دانشوران غربى بر پايه اى لرزان استوار شده است. هرگز در قرآن اختلاف و تناقض با واقعيّت هاى تاريخى يافت نمى شود; بدان شرط كه آنچه از ظهور آيات قرآنى برمى آيد ملاك قرار گيرد، نه تأويل ها و بافته هاى برخى مفسّران. هنگامى كه قرآن به صراحت از يارى رساندن فرشتگان به مسلمانان در دو غزوه بدر و اُحُد سخن مى گويد، چرا ابتدا آن را تأويل كنيم و شاخ و برگ به آن بيفزاييم و سپس آن را مخالف با حقايق تاريخى جلوه دهيم؟ مگر ممكن نيست فرشتگان خدا از جنبه هاى گوناگون به تقويت رزمندگان بشتابند؟ وقتى از يهود حكايت مى كند كه «ما مسيح، عيسى بن مريم، رسول خدا را كشتيم.» مگر حتماً بايد اين حكايت از قول يهود با تاريخ سازگار باشد؟ قرآن در اين جا از رويدادى خبر نمى دهد، بلكه تنها قول يهود را حكايت مى كند. وقتى قرآن خبر مى دهد كه ودّ و سواع و يغوث و يعوق و نسر در عصر نوح بت هاى مردم بودند، چه تناقضى در ميان مى آيد؟ درست است كه همين بت ها در زمان پيامبر اسلام نيز پرستيده مى شده اند; ولى نبايد شتابزده گفت: «پس از طوفان نوح كه همه عالم خراب شد، چگونه اين بت ها باقى ماندند؟» مگر قرآن در جايى گفته است كه هيكل اين بت ها همان هيكل پيشين بوده است؟ مگر امكان ندارد افسانه پرستان بت تراش نام بتى را حفظ كنند و همان را سمبل پرستش قرار دهند و پس از تخريب نيز هيكلى همسان با آن بتراشند؟ مگر از روز نخست نيز خود آن را نتراشيده بودند؟ اين ها و همانند اين ها موارد اختلاف و تناقضى هستند كه در قرآن يافت مى شوند! و اين نيز، خود، از شواهد اعجاز قرآن است كه مخالفانش پس از تلاش هاى بسيار، در سده بيستم ميلادى و در عصر انفجار اطّلاعات، حرف هايى تا اين حد علمى مى زنند! حال آيا شايسته است در موضع انفعال نسبت به چنين