پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص134

البتّه دامنه اين اختيار و آزادى چنان نيست كه اصل تاريخ فداشود و يك رويداد چنان به تصوير كشيده شود كه هرگز از اصل خود باز شناخته نشود. هر اثر هنرى، بسته به هدف و پيام و مخاطب خويش، تا اندازه اى در تاريخ تصرّف مى كند كه اصل آن محفوظ مانَد. هرچه عنصر عاطفه در اثر نيرومندتر باشد، اين اختيار و آزادى بيش تر جلوه مى كند. بسيارند رويدادهايى كه قصّه سازان گونه گون تصويرها و روايت هاى متفاوتى از آن ها ارائه داده اند، گرچه اركان وقايع را حفظ كرده اند. در ادبيّات بومىِ ما، برترين مثال ها در اين باب، نمايشنامه ها و تعزيه نامه هاى سنّتى اند. «دو طفل مسلم بن عقيل، ابراهيم و محمّد، كودكانى نابالغ بودند كه در كربلا اسير گشتند و يك سال در زندان ابن زياد محبوس شدند. آن گاه با كمك پيرمرد زندانبان خود، مشكور، از زندان گريختند و شبانه به خانه پير زنى پناه بردند كه شوهرش در سپاه ابن زياد بود. شوهر ماجرا را فهميد و سر آن دو را جدا كرد و پيكرهاشان را در فرات افكند. سپس سرها را نزد ابن زياد بُرد تا جايزه بگيرد.»(1) اين، پيكره اصلى قصّه طفلان مسلم است، امّا روايت هاى اين ماجرا كه در نمايش نامه ها و تعزيه نامه هاى سنّتى و قصّه هاى نو جلوه گر شده اند، از حيث ميزان تصرّف و افزايش و صحنه آفرينى بسيار متفاوتند. همين حال را در قصّه هاى داستان نويس نام آور، والتر اسكات، مى توان ديد. او كوشيد تا شخصيّت هاى تاريخى را احيا كند، امّا نام و ويژگى هاى اصلى آن ها تنها زمينه و بسترى براى خلق آثار او بود. وى بسيارى از صحنه ها و اشخاص را كه هرگز وجود تاريخى نداشتند، به قصّه هايش افزود تا بر جاذبه آن ها بيفزايد.


1. تلخيص از: بحارالانوار، ج 45، ص 100 به بعد.