مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص132
تورات، اين همه اخبار تاريخى آمده اند؟» پاسخ اين است كه در قرآن، قصّه ها و اخبار امّت ها و سرزمين ها نه از باب آشنايى با احوال آن ها، بلكه از جهت آموختن نشانه ها وعبرت هايى آمده اند كه از رهگذر بيان سنّت هاى خداوند تبيين مى شوند تا كافران انذار يابند و پيامبر و مؤمنان آسوده خاطر شوند.(1) تأمّل در اين عبارت ها فاش مى كند كه آنچه مورد نفى است، «رسالت قرآن در بيان تاريخ» است. ما نيز مصرّانه بر اين باوريم كه قرآن كتاب تاريخ نيست، همان گونه كه كتاب علم يا هنر يا ادب يا اقتصاد و يا سياست نيز نيست. قرآن هرگز قصد ندارد در مقام تاريخ نگارى برآمده، شرح حال مردم روزگاران پيش را بازگويد. اگر چنين بود، بى شك اسلوبى ديگر پيش مى گرفت. مثلا كتاب تاريخ بايد دقيق و در مقام حكايت باشد، در حالى كه قرآن در نقل احوال اقوام پيشين معمولا به بسيارى از عناصر و اجزاى تاريخى، همچون زمان و مكان و نام اشخاص، نمى پردازد. در عين حال، قرآن، خود، پيام قصّه هاى خويش را عبرت و انتباه و بيدار باش دانسته است. به اين ترتيب، نبايد پنداشت هركس قصّه هاى قرآن را صادق مى شمارد، قرآن را كتاب تاريخ مى داند. قرآن هم در نقل رويدادهاى تاريخى صادق و امين و گزارشگرى راستين است و هم تاريخنگارانه به آن ها نمى پردازد. به نظر مى رسد با چنين نگرشى، بسيارى از ايرادهاى صاحبان مكتب «امين خولى» در مصر و جهان عرب، مرتفع گردد; همانان كه مى پندارند چون نگرش تاريخى بر قرآن حاكم نيست بايد قصّه هايش را نمادين و اسطوره اى و تمثيلى و گاه نيز واقعى به شمار آورد.
1. همان، ج 2، ص 205.