پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص131

مجهول الرّاوى و اقوال شطح سازان و استنادات معّما گونه صوفيان و صوفى مشربان را پايه و مايه تفسير قرآن و فهم قصّه هاى آن سازيم.

تفكيك قصّه واقعى و تاريخى

بايد دقّت داشت كه نتيجه طبيعىِ راست پنداشتنِ قصّه هاى قرآن، اين نيست كه بگوييم قرآن درصدد نقل تاريخ بوده و به عبارتى يك كتاب تاريخ است. به نظر مى رسد كسانى همچون دكتر خلف الله اين تفكيك ظريف را مورد عنايت قرار نداده اند. به همين جهت است كه به مفسّرانى چون فخر رازى و نيشابورى چنين نسبت داده شده كه معتقدند قصّه هاى قرآن با واقعيّات تاريخى سازگارى ندارند.(1)تأمّل در عباراتِ شمارى از اين مفسّران نشان مى دهد كه ميان صادق پنداشتن قصّه هاى قرآن با نگرش تاريخى به آن ها ملازمه برقرار نيست. مثلا عبارت هاى تفسير المنار در اين باب چنين است: ـ تاريخ، به خودى خود، در اين جا مقصود نيست، زيرا مطالب قصّه هاى قرآن از آن جهت كه تاريخى اند از امور مهّم دين به شمار نمى روند; بلكه دين به تاريخ از سر عبرت آموزى مى نگرد.(2) ـ اخبار تاريخى، دين خدا نيستند كه قابل پيروى باشند.(3) ـ تبيين رويدادهاى تاريخى و زمان و مكان آن ها از مقاصد قرآن نيست. قصّه هاى پيامبران و اقوامشان كه در قرآن آمده، فقط براى بيان سنّت جارى خداوند در ميان مردم و از جمله اصول دين و اصلاح امّت است.(4) ـ ممكن است گفته شود: «تاريخ از دانش هايى است كه تدوين آن براى بشر آسان است و مردم براى فراگيرى اش از وحى بى نيازند. پس چرا در قرآن، و بيش از آن در


1. الفنّ القصصى فى القرآن الكريم، ص 42. 2. المنار، ج 1، ص 279. 3. همان، ج 4، ص 7. 4. همان، ج 12، ص 101.