مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص130
سُوقِه.(1) اين است وصفشان در تورات و انجيل، كه چون كِشته اى هستند كه جوانه بزند و آن جوانه محكم شود و بر پاهاى خود بايستد. زمخشرى در تفسير اين آيه مى نويسد: اين تمثيلى است كه خداوند در مورد پيدايش و رشد اسلام آورده است: جوانه اش را با ابوبكر برنهاد; آن جوانه را با عمر مايه بخشيد; با عثمان آن را نيرو داد; و با على بر ساقه خود استوار ساخت.(2) حاصل سخن اين كه نمادگرايى، به اين معنا، اگر به قصّه هاى قرآن تحميل گردد، بنيان آن را ويران مى كند; زيرا در اين صورت هركس بنابه ميل و ذوق خويش تأويلى، و بلكه تفسيرى، از مفاهيم قرآنى ارائه مى دهد. از اين گذشته، حقايق و واقعيّت هاى مذكور در قصّه ها قلب مى شوند و چنان جلوه داده مى شوند كه گويى هرگز رخ نداده اند. آدم و حوّا نمادِ نيروهايى خاص قلمداد مى شوند، بهشتى كه آدم از آن رانده شد نماد تمنّيات نفسانى شمرده مى شود، و … بدون آن كه به واقعى بودن آدم ها و مكان ها نظر شود. دراين صورت، نگاه صوفيانه و شَطَح پرور به قصّه ها و مفاهيم قرآنى، همه جا رشدمى يابد و تأويل هاى بى پايه، بنيان ديندارى را تباه مى كنند. همين جا بايد تذكّر داد كه مراد از نمادگرايى مذموم، همين تأويل هاى بى بنياداست. اگر دليلى استوار و روشن، و نه خبرى مبهم و چند پهلو يا ضعيف و مجعول و اسرائيلى، در تأويل آيه اى برسد، بايد به آن ملتزم شد. ما به نصِّ قرآن كريم، يقين داريم كه پيامبر و امامان معصوم از تأويل قرآن و رازهاى آن آگاهند و از اين رو، هرجا از آن بزرگواران خبرى معتبر به دست آوريم، هرچه باشد، به آن گردن مى نهيم. ليكن اين عقيده هرگز چنين نتيجه نمى دهد كه اخبار ضعيف و
1. فتح / 29. 2. منقول از: القصص القرآنى فى منطوقه منهومه، ص 341 و 342. ك الكشّاف