پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص123

و اين يعنى نفى ادّعا و تهمت مشركان كه قرآن را افسانه مى پندارند. آن كه به افسانه چنگ مى آويزد، از آوردن حقيقت ناب ناتوان است; و قرآن، خود را وحى خداوندى مى شمارد كه سرّ آسمان ها و زمين را مى داند. در اين جا تذكّر نكته اى مفيداست. دكتر خلف الله عمداً بر آياتى پاى فشرده كه از اساطير الاوّلين سخن مى گويند. امّا حق اين است كه مجموعه تهمت هاى مشركان به قرآن و پيامبر بررسى گردد. فهرست عمده اين تهمت ها چنين است: ـ اَساطيرُ الاَْوَّلينَ. ـ اِفْكٌ افْتَريهُ وَأعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ(1)= دروغى كه خود بافته است و گروهى ديگر او را بر آن يارى داده اند. ـ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِه رَيبَ المَنُونِ(2)= شاعرى است و ما براى وى منتظر حوادث روزگاريم. ـ اِنْ هذآ الاّ سِحْرٌ يُؤثَرُ . اِنْ هذآ اِلاّ قَوْلُ الْبَشَرِ(3)= اين نيست جز جادويى كه ديگرانش آموخته اند. اين، جز سخن آدمى هيچ نيست. ـ إنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ(4)= اين قرآن را بشر به او مى آموزد.


1. فرقان / 4. 2. طور / 30. 3. مدّثّر / 24 و 25. 4. نحل / 103.