مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص117
نرانده است. و اين، نيازمند تفسير و تعليل است. دوم اين كه غالب قائلان به اين سخن منكر معاد بوده اند. و اين را از سياق اين آيات و سوره هاشان مى توان فهميد. و اين نيز محتاج تفسير است. سوم آن كه مشركان به آنچه مى گفتند صادقانه اعتقاد داشتند و شبهه هايى كه در ذهنشان جريان داشت بسى اساسى و قدرتمندبود. اين شبهه ها آن قدر قوى بود كه آن ها را وامى داشت تا بگويند در قرآن اساطير راه يافته است. و حتماً موجبى در كار بوده است كه آنان چنين باور سخت و استوارى بيابند. اكنون بايد ديد آيا اين اعتقاد صرفاً اشتباه بوده يا در خود قرآن صفتى به چشم مى خورده كه آنان را به اين اعتقاد وامى داشته است.(1) از تأمّل در آيات مزبور برمى آيد كه قرآن، خود، اصرارى ندارد تا وجود اساطير در خويش را نفى كند; بلكه به شدّت در پى اثبات اين مطلب است كه وجود اين اساطير سبب نمى شود آن را ساخته محمّد، و نه خداوند، بدانيم. در بررسى اين آيات مى بينيم كه گاه قرآن بدون هيچ توضيح و ايرادى، سخن مشركان را نقل مى كند، مانند آيات سوره هاى انفال، مؤمنون، نمل، و احقاف. و گاه مشركان را تهديد مى كند، ولى نه به دليل اين كه به وجود اساطير در قرآن اعتقاددارند، بلكه از اين جهت كه روز قيامت را منكرند يا مردم را از پيروى محمّد بازمى دارند، مانند آيات سوره هاى انعام و مطفّفين. تنها يك بار، قرآن به ردّ سخن آنان مى پردازد، يعنى در آيه سوره فرقان. آن هم در مقام اثبات اين مطلب است كه اساطير ساخته و پرداخته محمّد نيست، بلكه از جانب خداست.(2)
در پاسخ به اين استدلال دكتر خلف الله، نخست بايد گفت كه اگر به راستى در قرآن اساطير راه يافته باشد، اين همه تأكيد قرآن كه باطل در آن راه نمى يابد و سراسر حقِّ مطلق است، چه معنادارد؟ مگر اساطير چيزى جز خرافه ها و بافته هاى وهم آلودِ بشرى است؟ اگر وجود اساطير در قرآن پذيرفته شود، هرگز
1. الفنّ القصصى فى القرآن الكريم، ص 174 و 175. 2. همان، ص 176 و 177.