پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص105

قرآن است كه شيوه هاى بديع ادبى و هنرى را در قصّه گويى خويش به كار بسته است.»(1)

قصّه تمثيلى

در اين بخش، شايسته است به جهت اهمّيّت بحث قصّه هاى تمثيلى، چكيده ديدگاه دكتر خلف الله را در باب قصّه تمثيلى در قرآن بياوريم. در اين چكيده سازى، مى كوشيم تا عين جمله هاى وى باقى بماند: قصّه تمثيلى قصّه اى است كه به عنوان «مَثَل آورى» در قرآن آورده شده است و نوع هنرى قصّه به شمار مى آيد. تمثيل، گونه اى بلاغى است و از فنون بيان قلمداد مى شود. بيان همان قدر كه بر پايه واقعيّت استوار است، بر عرف و خيال نيز تكيه دارد. لازم نيست كه حادثه هاى چنين قصّه اى حتماً اتّفاق افتاده باشند و شخصيّت هايش حتماً موجود باشند و گفت و گوها واقعاً صورت پذيرفته باشند. در همه اين ها فرض و خيال كافى است. و از همين رو، قصّه تمثيلى قصّه اى هنرى به شمار مى آيد. بى توجّهى به همين خاصيّت هنرى سبب شده است كه به تعبير زمخشرى، بعضى از مفسّران قصّه هاى تمثيلى قرآن را از متشابهات قلمدادكنند. دكتر خلف الله در توضيح سخن خويش، مثالى از قصّه هاى قرآن مى آورد و سپس آراى متفاوت مفسّران را ذيل آن ذكر مى كند. به تعبير وى، اين آراى گونه گون در دو خاستگاه فكرى ريشه دارند. طبق يك نظر، هرچه با واقعيّت مطابق نباشد ناراست است و امكان ندارد كه فرشتگان خدا سخن ناراست بر زبان رانند. طبق نظر ديگر، براى صادق شمردن يك قول، به منطق ادبى، جز منطق وقوعى، نيز مى توان استناد كرد. به ديگر بيان، در تمثيل، منطق ادبى حكمفرماست و وقتى سخنى با منطق ادبى سازگار باشد راست است، گرچه با واقعيّت مطابق نباشد. اكنون كه اين دو مبنا، به تعبير دكتر خلف الله، دانسته شد، آن مثال را از نظر مى گذرانيم: وَهَلْ اَتئكَ نَبَؤُ الْخَصْمِ اِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ . اِذْ دَخَلُوا عَلى داوُدَ فَفَزِعَ


1. الفنّ القصصى فى القرآن الكريم، چكيده 121 تا ص152.