مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص101
آدم اعتقاد به نوعى تمثيل در قصّه هاى قرآن استفاده شده ـ جدّاً از واقعى بودن قصّه هاى قرآن دفاع مى كند. آن بزرگ اين سخن را در دامن قصّه ابراهيم و آزر مى پرورانَد. نخست به اين حقيقت تلخ اشاره مىورزد كه بسيارى از بحث ها و جدل ها دراين باب كه آزر اسم عَلَم است يا لقب مدح و ذم يا نام يك بت، بيهوده اند و در فهم پيام اين قصّه هيچ نقشى ندارند. از آن جا كه اين بخش از سخن وى پشتوانه اى براى ريشه يابى ما در نظريّه هاى معاصر است، بجاست كه آن را عيناً بياوريم و در پى، نظريّه او در باب واقعى بودن قصّه هاى قرآن را كه به همين بخش پيوسته است، از نظر بگذرانيم: آشكار شد كه هيچ موجبى باقى نمى مانَد تا مباحث روايى و تاريخى و ادبى درباره پدر ابراهيم و واژه «آزر» به ميان آيند و بحث شود كه آيا آزر اسم عَلَم است يا لقب مدح و ذم يا نام يك بت. در دستيابى به معناى اين آيه، هيچ نيازى به اين بحث هانيست. از اين گذشته، بيش تر آنچه در اين باب آورده اند بى پايه و خودساخته است و ظهور آيه را تباه مى كند و ساختار آن را به هم مى ريزد، چرا كه تركيبى غريب به جمله مى بخشد و تقديم و تأخير و حذف و تقدير در پى دارد. نيز روشن شد كه پدر راستين ابراهيم «آزر» نيست، بلكه فردى است كه قرآن به نام وى تصريح نكرده است. نام او، چنان كه در روايات آمده و تورات نيز تأييد مى كند، «تارخ» است. از اوهام عجيب اين است كه برخى از پژوهشگران گفته اند: «قرآن كريم در موارد بسيار، ضمن شرح تاريخ پيامبران و امّت ها و قصّه هاى پيشينيان، امورى مهم را كه از عناصر جوهرىِ قصّه اند مسكوت مى گذارد; همچون: تاريخ و محّل رويدادها، و اوضاع طبيعى و اجتماعى و سياسى كه در پيدايش و شكل گيرى وقايع مؤثّرند. و از آن موارد، يكى نيز همين جاست، زيرا از پايه هاى درك پيام اين قصّه آن است كه نام پدر ابراهيم و نيز نَسَب و تاريخ زيست و نهضت و دعوت و هجرت آن پيامبر ذكر شود. واين مسكوت نهادن تنها بدين دليل است كه قرآن در قصّه هاى خويش، اسلوب نيكوى هنرى را در قصّه گويى حقيقى و فنّى برگزيده است. يعنى قصّه گو هر شيوه ممكن را برمى گزيند تا به هدف خود