پایگاه تخصصی فقه هنر

مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص99

تفكيك، در پى آن است كه ميان هنر و دين آشتى و مهر پديدآورَد. او مى گويد: بر پايه اين انديشه، انسان فرهيخته در همان حال كه به جنبه هنرى قصّه هاى قرآن ايمان دارد، مى تواند با ژرفا و روشنى به بررسى اشخاص و حوادث تاريخى بپردازد و مطمئن باشد كه نتيجه گيرى تاريخى اش با صدق قرآنى منافات ندارد. امّا به اعتقاد ما، چنين آميزشى، دورى آفرين است، نه آشتى زا. چگونه ممكن است فرهيخته اى محقّق، حقايق تاريخى را به گونه اى ترسيم كند و همان حقايق را در قصّه هاى قرآن به گونه ديگر بازبيند و آن گاه همچنان به صدق كلام قرآن ايمان داشته باشد؟ قرآن، خود، دو حقيقت بزرگ را همپاى يكديگر برشمرده است: توحيد و صدق قصّه هاى قرآن. و اين، نشانگر آن است كه ايمان توحيدى از باور به حقيقت ناب اين رويدادها جدايى پذير نيست: اِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَما مِنْ اِله اِلاَّ اللهُ.(1) همانا اين داستانى است راست و درست. و جز الله هيچ خدايى نيست. از اين گذشته، پس از تن دادن به اين فرض غلط كه حقايق تاريخى به راهى مى روند و قصّه هاى قرآن به راه ديگر، آيا با توجيه ادبى وهنرى اين قصّه ها گرهى گشوده مى شود؟ آيا به اين ترتيب، قرآن از مطاعن بيگانگان محفوظ مى مانَد؟ اين توجيه نتيجه اى جز طعن قرآن به همراه ندارد، زيرا بدين سان جنبه وحيانى و حق نمايى محض آن سلب مى شود و شكوه اعجازينِ آن در محاق ترديد قرارمى گيرد.

سخن سيّد قطب

خوب است در اين جا از سخن پژوهشگر پرآوازه اين فن، سيّد قطب، نيز يادكنيم. شايد برخى گمان كنند كه او در اين باب سكوت ورزيده يا به قرائنى، او را


1. آل عمران / 62.