مبانی هنری قصه های قرآن-ج1-ص98
نقد ونظر: اين، البتّه، نارواترين انگيزه است. بسيارى از اين شاخ و برگ ها از بيرون قرآن به آن افزوده شده اند. چرا قصّه هاى قرآن بايد گناه ديگران را بر دوش كشند؟ چرا براى پاسخ دادن به شبهه هايى كه دست بشر آن ها را ساخته است، صدق وحى اِلاهى را انكار مى كنيم؟ چرا براى حلّ معضلى خودساخته، معضلى بسيار بزرگ تر پديد مى آوريم و دين خويش را از معجزه جاويد و ناب كلام خدا تهى مى سازيم؟ پيداست كه راه حلّ آن مشكل اين است كه قرآن را از منظر خود قرآن بنگريم و هرگونه رَطْب و يابِسى را در قصّه هاى آن راه ندهيم. چرا قصّه واقعى و شكوهمند سليمان را آن قدر شاخ و برگ هاى غريب و عجيب مى دهيم تا به افسانه شبيه شود و آن گاه وجود چيزى به نام افسانه را در قصّه هاى قرآن مى پذيريم؟
با عنايت به اين كه دكتر خلف الله بنيان نظريّه خويش را از استادش دكتر امين خولى اخذ كرده، مناسب است در اين جا به سخنى ازدكتر خولى اشارهورزيم. او مى گويد: از جداسازىِ دو گونه ارائه وقايع (= ارائه هنرى و ارائه تاريخى) به روشنى مى توان دريافت كه ارائه رويدادهاى گذشته در قرآن و گفت و گو از آن رخدادها و اشخاص، ارائه اى هنرى و ادبى است، نه تاريخى و حقيقى.(1) نتيجه اين بيان آن است كه قرآن گاه براى جذب مخاطبان از حقيقت عدول كرده، آزادانه به روايت واقعيّت ها مى پردازد. در باور ما، ارائه هنرمندانه لزوماً به معناى عدول از حقيقت نيست. بسا كه يك هنرمندِ كمال يافته هرگز از حق عدول نكند و در عين حال، آن را با شيوه اى هنرى به نمايش نهد. البتّه امين خولى با اين
1. سخنان امين خولى در اين بخش منقول است از: القصص القرآنى فى منطوقه و مفهومه، ص 276 تا 280.